قیمت: | 0تومان |
تاریخ انتشار: | 27 اردیبهشت 1399 |
دسته بندی: | مقالات علمی پژوهشی |
معرفی اجمالی مقاله: از معرفت شناسی علامه طباطبایی تا تفکر چندوجهی در تربیت زیباشناختی با نگاهی به قرآن کریم ؛ سطح مقاله: علمی پژوهشی؛ سال انتشار: ۱۳۹۵؛ نویسندگان: عفت آدم زاده؛ محمد رضا سرمدی؛ مهران فرج اللهی؛ زهره اسماعیلی؛ موضوع: معرفت شناسی علامه طباطبایی؛ تعداد صفحات: ۱۹؛ فرمت فایل: PDF؛ حوزه تخصصی مقاله: علوم قرآن و حدیث ؛ واژگان کلیدی: معرفت شناسی ؛ علامه طباطبایی ؛ تفکر چند وجهی ؛ تربیت زیباشناختی ؛ قرآن کریم ؛ مرجع دانلود: معارف نت | پایگاه مقالات علوم قرآن و حدیث
مشخصات نشر: دوفصلنامه آموزه های تربیتی در قرآن و حدیث؛ دوره ۲، شماره ۱، سال انتشار: ۱۳۹۵، صفحه ۱۱۳-۱۳۰؛ نویسندگان: عفت آدم زاده؛ محمد رضا سرمدی؛ مهران فرج اللهی؛ زهره اسماعیلی.
نحوه ارجاع به این مقاله: آدم زاده، عفت و همکاران، «از معرفت شناسی علامه طباطبایی تا تفکر چندوجهی در تربیت زیباشناختی با نگاهی به قرآن کریم»، دوفصلنامه آموزه های تربیتی در قرآن و حدیث، بهار و تابستان ۱۳۹۴، دوره ۲، شماره ۱، صفحه ۱۱۳-۱۳۰
مشخصات نویسندگان: ۱. عفت آدم زاده: عضو هیأت علمی، رشته علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور، ایران. ۲. محمد رضا سرمدی: عضو هیأت علمی، علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور، ایران. ۳. مهران فرج اللهی: عضو هیأت علمی، علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور، ایران. ۴. زهره اسماعیلی: عضو هیأت علمی، علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور، ایران.
شناسایی و تحلیل ذات انسان و اوصاف و رفتارهای او، از موضوعات بنیادین تفکر فلسفی در همه ی ادوار تاریخ بشری است، که بخش بزرگی از این مباحث، در حوزه ی شناخت انسان و انواع آن بیان شده است. در عصر حاضر نیز، متفکرانی چون علامه طباطبایی، در اثر مواجهه با دستاوردهای غربیان در قلمرو معرفت شناسی، با مباحث و پرسش های جدیدی روبه رو شده اند.
علامه طباطبایی، متناسب با فضای فلسفی عصر خود و به سبب توجه به شبهات مطرح شده در معرفت شناسی غرب، به موضوع شناخت اهمیت بسیاری داده و کوشیده است، تا ابعاد مختلف مسئله ی شناخت را تبیین و تحلیل کند.
از این رو، معرفت شناسی در میان سایر مباحث فلسفی ایشان، جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است. به نحوی که می توان آن را، به عنوان نقطه ی عطفی در نظام فکری و فلسفی علامه طباطبایی دانست؛ گویی ایشان، میان معرفت شناسی، هستی شناسی، ارزش شناسی و به ویژه زیبایی شناسی پل می زند.
وی در باب شناخت انسان مطالب مفید و متنوعی را با عنوان رئالیسم، ایدئالیسم، تصور و تصدیق، علم حضوری و حصولی و معرفت حقیقی و اعتباری، شناسایی و از هم تفکیک کرده است.
ا علامه طباطبایی، با توجه به آیات قرآن، برای «فؤاد» معانی متعددی بیان کرده اند؛ گاهی به «دل و قلبه (اسراء: ۳۶)؛ گاهی به «جان و نفس انسانی» (بقرہ: ۲۳۸) و در جای دیگری به «عقل و مبدأ تعقل آدمی» (مؤمنون: ۷۸) تعبیر می کنند.
ایشان برای عقل، ارزش زیادی قائل اند و آن را، یکی از سه طریق (وحی، کشف و شهود و عقل) درک حقایق می دانند، عقل را، از دو طریق دیگر، عمومی تر و اهمیتش را برای زندگی دنیایی و اخروی انسان مهم تر بیان می کنند.
وی وحی را، تنها مختص انبیای الهی و طریقه ی کشف و شهود را هم موهبتی می داند، که جز به معدودی از اهل اخلاص و یقین داده نمی شود. بنابراین، تنها روشی را، که برای عموم بشر باقی می ماند و حتی دو گروه اول نیز به آن نیازمندند، عقل می شمارد» (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۰، ص۴۳۲).
علامه در تفسیر آیاتی که در آنها نعمت های سمع و بصر و افنده به کار رفته است، این نعمت ها را، مبادی علم حصولی معرفی می کند و مبدأ تمام تصورات را، حواس ظاهری و مبدأ تصدیقات و تفکرات را قلب میداند» (طباطبایی، ۱۳۹۰، ج۱۲، ص ۴۵۱).
در واقع این مطلب، پایه ی اصلی در تربیت زیباشناختی است، در این نگاه به تربیت، تنها به یک بعد از وجود آدمی همچون عقل بهاء داده نمی شود و یا احساسات، به حاشیه کشیده می شوند؛ بلکه هم زمان و توأمان، عقل و حس، اندیشه و عاطفه، دل و قلب در کنار هم دیده می شوند
لذا، بشر همواره در تعاملات خود، آفرینش های هنری خود را با خطوط، رنگ ها، حرکات، کلمات و اشکالی که پدید می آورده، بیان می کرده است و این امر بر اینکه، برای زیبایی و هنر دانش مستقلی به وجود آید و دربارهی شناخت، عناصر و نقش آنها به بحث پرداخته شود، مقدم بوده است (عبدالحمید، ۲۰۰۱، ص۳۶؛ خرقانی، ۱۳۹۰، ص۱۲).
واژهی یونانی «آیستتیکوس» (Aisthetikos)، به معنای ادراک حسی است و از لحاظ ریشهی لغوی آن، به تحقیق در ماهیت ادراک حسی، معنا می شود. واژهی «آیستتا» (Aistheta)، به معنی مدرک محسوس است.
بیشتر زبان های اروپایی موجود، کلمه ی مزبور را کمابیش بی هیچ دخل و تصرفی پذیرفته اند. این واژه در برخی از فرهنگ های انگلیسی، به شناخت حسی، فلسفه و نظریه ی احساس، ادراک با ادراک زیبایی در هنر و طبیعت تعریف شده است.
در زبان عربی، این دانش، «علم الجمال» یا «جمالیات» نامیده می شود. در آغاز، زیبایی شناسی به عنوان شاخه ای از فلسفه ظهور کرد، که به مطالعه ی فلسفی و نظری دریافت زیبایی و زشتی مربوط می شد و تلاش می کرد، تا کشف کند، که آیا ویژگی های زیبایی شناسی، در پدیده هایی که ادراک می شود، به طور معینی نهفته؛ یا در عقل دریافت کنندهی زیبایی (ذهنی) است؟
زیبایی شناسی، شاخه ای از فلسفه است، که با طبیعت زیبایی و داوری دربارهی آن سرو کار دارد؛ یا به گستره ای از دانش که با توصیف پدیده های هنری و تجربه زیبایی شناختی و تفسیر آن سرو کار دارد، تعریف شده است (بدوی، ۱۹۹۶، ص۵؛ خرقانی ۱۳۹۰، ص۱۳)
از گذشته تاکنون، دربارهی معرفت و معرفت شناسی، تحقیقات متعددی صورت گرفته و نظرات مختلفی بیان شده است؛ دیدگاه های افلاطون یکی از آنهاست. افلاطون فیلسوفی عقل گراست و مهم ترین و واضح ترین عقیدهی وی در حوزه ی معرفت شناسی، گذر از ادراکات حسی کثیر و رسیدن به وحدتی است، که ناشی از عقل است؛ ولی در این میان بر نقش زیبایی محسوس در جریان یادآوری نیز بسیار تاکید می ورزد.
ارسطو نیز همچون افلاطون، معرفت حقیقی را معطوف به دو مقوله ی “کلیت” و “ضرورت” می داند. وی معرفت را، ناشی از ادراک حسی و انتزاع عقلی می خواند (گوتک، ۱۳۸۰، ص۵۵).
ضمیران نخستین کاربرد لفظ زیبایی را به طبیعت گرایان نسبت می دهد و از آن در جهت تبیین دادراک حسی، به عنوان راه وصول به حقیقت، نام می برد. وی، هراکلیتوس» (Heraclitus) و «پارمیندس» (Parmenides) را اولین کسانی می داند، که با رویکردی معرفت شناسانه، درباره ی زیبایی تأمل کرده اند و نسبت آن را با حقیقت بررسی نموده اند (ضمیران، ۱۳۷۷، ص۱۸).
گوتک نیز، به عنوان فیلسوفی تربیتی، خواهان آن است تا به زیبایی شناسی، صیغه ای تربیتی بخشد. نگاه وی، به زیبایی شناسی، عمیق و گسترده است و آن را، «پرورش ذوق و احساس انسان ها، در قبال موضوعات زیبا» تعریف می کند و احتجاج می کند؛
هرچند نظریه ی زیبایی شناختی، به کوشش انسان برای عینیت بخشیدن بینش ها و احساسات مختلف خود، در صورت های مختلف هنری مربوط می شود، ولی به همین میزان به پرورش انسان هایی که از زندگانی هماهنگ، متعادل و زیبا برخوردار باشند، نیز مرتبط می شود» (گوتک، ۱۳۸۰، ص۱۰).
راجع به ماهیت زیبایی، توحیدی، به دو نوع زیبایی در عالم قائل است زیبایی مطلق، که تنها راه دستیابی به آن را عقل می داند و هر خطا و یا اشتباهی که در شناخت این زیبایی رخ دهد را ناشی از دخالت حس در داوری و حکم میداند.
به همین دلیل در این زیبایی عقل را بر حس مقدم می شمرد، هر چند جایگاه حس نیز در نظر او محفوظ است. نوع دیگر زیبایی، زیبایی مادی است، که انسان آن را از طریق حس درک می کند. این گونه زیبایی، نسبی و تابع طبع، ذوق، سلیقه، عادت و عرف اجتماعی است و بر اموری دلالت دارد، که با دگرگون شدن احوال و انگیزه ها و زمان و مکان تغییر می کند (الصدیق، ۱۳۸۳، ص۷۵).
در نظرات سایر فلاسفه ی اسلامی نیز می توان چنین اندیشه هایی را مشاهده کرد؛ فارابی، به تأثیرگذاری زیبایی بر مخاطب و پرورش زیبایی محسوس در مسیر معقول و نقش تخیل بر ایجاد شعور و علم بر آدمی، معتقد است (فارابی، ۱۳۶۴، ص۶۸-۶۷).
بررسی دیدگاه ملاصدرا در مورد زیبایی، از دو بعد قابل تامل است: بعد وجودشناسی (اصالت وجود و وحدت وجود)، نفس شناسی و معرفت شناسی. ملاصدرا در خصوص آثار زیبایی پر فاعل شناسا: دوستی، محبت، عشق، التذاذ و تحسین برانگیزی را معرفی می کند.
در آثار ملاصدرا، عشق به معنای عام (قابل اطلاق به همه موجودات)، حالتی ناشی از ادراک کمال است. به عقیدهی وی همه ی انسان های در حد ظرفیت خود، از وصف خلیفه اللهی بهره مندند.
در این میان، او برای صفت احسن الخالقین حق تعالی جایگاه خاصی قائل است و اینکه انسان ها هم می توانند، در حد ظرفیت و سعه ی وجودی خود، موصوف صفت احسن الخالقین خداوند باشند (صدرا، ۱۳۸۰، ص۱۴۷).
زیبایی شناسی علامه جعفری در نظام فکری، که با آراء شناخت شناسانه و انسان شناسانه و نیز با اندیشهی «حیات معقوله او پیوند خورده، قابل شناسایی است.
حیات معقول از دیدگاه علامه جعفری، حیاتی آگاهانه است، که نیروها و فعالیت های جبری و جبر نمای زندگی طبیعی را، با برخورداری از رشد آزادی شکوفان در اختیار، در مسیر هدفهای تکاملی نسبی تنظیم می کند و شخصیت انسانی را که به تدریج دراین گذرگاه ساخته می شود، وارد هدف اعلای زندگی می کند. علامه این هدف اعلا راء شرکت در آهنگ کلی هستی وابسته به کمال برین می داند(جعفری، ۱۳۶۱، ص۳۷) .
در نظام فکری – فلسفی علامه عقل از جایگاه والایی به ویژه در حیات معقول برخوردار است. منظور ایشان از عقل در حیات معقول، هم عقل نظری و هم عقل عملی، به طور هم زمان و توأمان است، که با عملکرد هماهنگ، ضمن رشد و کمال خود، مقدمه ی رسیدن به مقام والای عقل کل راه برای شخص فراهم می سازند (بیده، صادق زاده قمصری و سجادی، ۱۳۹۴، ص۱۳۵).
چیستی زیبایی و امکان تعریف آن، تعریف علم، ابزار و منابع کسب علم از دیدگاه علامه طباطبایی پرداخته شده، سپس با تحلیل معرفت از دیدگاه قرآن و تفاسیر ایشان، به نوع خاصی از تفکر تحت عنوان «تفکر چند وجهی» رسیده است. این نوع تفکر در تربیت، با نگاه زیباشناسانه و جامع، به همه ی ابعاد مؤثر در تفکر می پردازد و تنها به یک بعد از وجود آدمی توجه نمی کند.
با کاوش در مباحث معرفت شناسی علامه طباطبایی، به ویژه ابزار و منابع کسب علم از دیدگاه ایشان؛ نظیر: حس و تجربه، طبیعت، عقل و خرد، دل و شهود، آفاق و انفس، فطرت، وحی و الهام و نیز مباحث مربوط به زیبایی و گستره ی آن در تمامی عرصه های زندگی از محسوس تا معنوی و معقول و پیوند آنها با یکدیگر می توان به نتیجه ی جدیدی در عرصه ی تربیت زیبایی شناختی به ویژه در اهداف آن دست یافت، که از آن تحت عنوان «تفکر چندوجهی» می توان نام برد.
علامه طباطبایی، تعریف حسن را، اعتدال در خلقت و تناسب و سازگاری و موزونی می داند، که بشر اولین بار، از راه مشاهده ی جمال همنوعان خود متوجه آن شده و پس از آن، به جامعه تسری داده است.
در دستگاه اندیشهی علامه طباطبایی، ادراک حسی از جایگاه ویژه ای برخوردار است:
اول آنکه حس و ماده را، منبع و سرچشمه ی همه ی علوم حصولی می داند؛ یعنی آدمی خواص هر چیزی را به وسیله ی احساسات خود درک می کند و پس از درک و احساس (مواد خام برای تعقل)، از آن مواد، قضایا و اصولی می سازد، که او را در رسیدن به اهداف و مقاصد زندگی فردی و اجتماعی اش یاری می کند.
همچنین در دستگاه فکری و فلسفی ایشان، عقل از جایگاه ویژه ای برخوردار است و با تأسی به قرآن به وجود عقل در نهاد انسان ها، اذعان می کند. عقل را حقیقتی در انسان می داند که به وسیله آن میان حق و باطل و درست و نادرست تمایز قائل می شود.
بدین ترتیب سمع و تعقل دو وسیله مهم برای هدایت آدمی به سوی سعادت و کمال می شوند. با تدبر در آیات قرآن دریافت می شود که تفکر و تعقل ماهیت واحد و جدایی ناپذیری دارند؛ تفکر درحکم مقدمه و یا ابزاری لازم برای تحقق تعقل اند، عالم شدن مستلزم داشتن تفکر و برای رسیدن به تعقل، ورود عواطف و احساسات به فرایندهای فکری ضروری می باشد.
این مهم مستلزم توجه همزمان به عقل و احساس و عاطفه و ایمان و حق پذیری در فرایند آموزش می باشد که این امر خود منوط به پرورش کیفیات حسی و ذائقه ی زیبایی شناسی در فراگیران است. کل این فرایند منجر به ایجاد علم پایدار می شود.
این علم تجربیات افراد را شکل می دهد که شرط لازم برای ظهور علم حضوری در افراد است. علم حضوری درونی و بر اساس دواعی و انگیزه ها و دانش پیشین بروز می کند.
این مهم می تواند هم در تدوین اهداف آموزشی و هم در تعیین محتوا و نیز در تعیین اصول و روش های تربیتی مؤثر واقع شوند.
دانلود رایگان