تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم ؛ سطح مقاله: علمی پژوهشی؛ سال انتشار: ۱۳۹۷؛ نویسندگان: ملیکا بایگانیان؛ محمدحسن رستمی؛ موضوع: مفهوم اصطلاح قرآن ؛ تعداد صفحات: ۳۵؛ فرمت فایل: PDF؛ مرجع دانلود: معارف نت | پایگاه مقالات علوم قرآن و حدیث ؛ برچسبها: مفهوم قرآن | اصطلاح قرآن | تعریف قرآن | اصولیان سده پنجم و ششم
عنوان مقاله: تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
مشخصات مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم:
عنوان مجله: دوفصلنامه کتاب قیم؛ سال انتشار: ۱۳۹۷؛ شماره ۱۹؛ صفحات ۷-۴۰؛ نویسندگان: ملیکا بایگانیان؛ محمدحسن رستمی؛ سطح مقاله: علمی پژوهشی ؛ حوزه تخصصی مقاله: علوم قرآن و حدیث
متن کامل مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
صفحه ۷ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
صفحه ۸ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
۱- مقدمه
امروزه نگاه سنتی به مطالعه مفاهیم از جمله مفاهیم موجود در علوم اسلامی، مورد نقد قرار گرفته و کارآمدی آن به چالش کشیده شده است، زیرا در این نوع نگاه، مفاهیم، پدیده هایی ثابت و غیر قابل تغییر فرض می شوند که بدون هیچ علتی، به صورتی تصادفی و صرفا مبتنی بر ذوق و سلیقه به وجود می آیند.
طبیعی است که در این صورت، چرایی به وجود آمدن مفهوم، تاریخ شکل گیری و نیز دلیل تغییر و تحول آن، نادیده انگاشته می شود.
این نگاه که بر اساس آن می توان تمامی مفاهیم یک اصطلاح را در دوره های مختلف تاریخی در کنار یکدیگر جمع کرد به این نتیجه می انجامد که اندیشمندان در علوم مختلف از جمله علوم اسلامی در مورد مفاهیم حساس و کلیدی، نظراتی متفاوت و گاه متناقض و متضاد ارائه کرده، موضع روشنی درباره آنها نداشته اند.
این در حالی است که امروزه روش مطالعه مفاهیم به سمت رویکرد و روش های تاریخی، به ویژه روش تاریخ انگاره گرایش یافته است.
در این روش، مفاهیم، پدیده هایی متحرک فرض می شوند که زمانی در بطن شرایط و گفتمان حاکم بر زمان خود، زاده شده و زمانی به دلیل شرایط و گفتمانی دیگر، جای خود را به مفهومی جدید سپرده اند.
با این رویکرد، تناقض ها و تعارض های پیرامون مفاهیم که تا پیش از آن ناشی از جهل، بی توجهی با سلیقه های مختلف دانسته می شدند، گونه هایی از تغییر و تحول مفهوم ارزیابی می شوند که برخاسته از دلیلی خاص، حیات مفهوم را وارد مرحله تازه ای کرده اند.
به طور طبیعی در این نوع نگاه نمی توان وقایع پیرامون یک اصطلاح در سده های مختلف تاریخی را نادیده انگاشت و نمی توان با انتخاب یک تعریف یا جمع بندی تمامی تعاریف ارائه شده از آن در کنار هم در مورد چیستی مفهوم آن اصطلاح به گونه ای شایسته و دقیق سخن گفت؛ بلکه می بایست به تفصیل و دوره به دوره، گام برداشت و تمامی تغییر و تحولات مفهوم را با نگاهی مورخانه رصد کرد.
پژوهش پیش رو نیز با همین رویکرد و بر محور کلیدی ترین اصطلاح در تاریخ فرهنگ اسلامی یعنی اصطلاح قرآن شکل گرفته است.
به عنوان مقدمه باید گفت در تمامی علوم اسلامی، متن مقدس مسلمین از جایگاهی ویژه برخوردار بوده و هست. همچون علم اصول فقه که گرچه موضوع آن منحصر در متن مقدس نیست، اما جای جای آن سرشار از کاربرد این مهم ترین منبع شریعت، به صورتی فراگیر است.
صفحه ۹ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
همچنان که مفهوم متن مقدس در خود قرآن کریم برخوردار از نام هایی مختلف و متعدد است، در علوم مختلف اسلامی نیز از دیرباز تاکنون این مفهوم در قالب یک لفظ ثابت و مشخص، رخ ننموده بلکه با پوشش های لفظی متعددی همراه بوده است. از مهم ترین این پوشش های لفظی می توان به کتاب، قرآن، کلام الله و مصحف اشاره کرد.
در علم اصول فقه نیز برای اشاره به مفهوم متن مقدس، اغلب از این چهار نام استفاده شده است. البته، فراوانی استفاده از این نام ها در علم اصول به یک اندازه نبوده و دو نام مصحف و کلام الله به شکلی بسیار محدود و دو نام کتاب و قرآن به صورتی فراوان تر به کار رفته است.
فراوانی کاربرد اصطلاح قرآن در علم اصول سبب شده است مفهوم آن بسیار واضح و بدیهی جلوه کند و ذهن از پرسش و تأمل در این باره باز نگاه داشته شود.
فقدان پیشینه پژوهش درباره مفهوم اصطلاح قرآن در علم اصول، مؤید این ادعا و نشان گر خودکار شدگی و تصوراتی است که در این باره شکل گرفته است. از جمله این تصورات آن است که مفهوم قرآن در علم اصول، همان مفهومی است که در دیگر علوم اسلامی وجود دارد و این یگانه مفهوم نیز در طول تاریخ، ثابت بوده، در آن تغییر و تحولی رخ نداده است.
این در حالی است که در تاریخ علم اصول، تعاریف مختلفی از اصطلاح قرآن با توجه به اقتضائات این علم، ارائه شده و مولفه های مورد استفاده در تعاریف، از دورانی به دوران دیگر تغییر کرده است.
این دو دلیل یعنی اهمیت اصطلاح قرآن و وجود تعاریف مختلف درباره آن در علم اصول، نگارندگان را بر آن داشت تا به این دو سؤال، جدی تر بیندیشد:
اولا اصولیان در طی قرون متمادی چه انگاره هایی از اصطلاح قرآن در ذهن خود داشته اند و درباره قرآن چگونه می اندیشیده اند؟
ثانیا چرا در برخی مقاطع تاریخی، مفهومی دیگر از قرآن را جایگزین مفهوم پیشین ساخته اند؟
۲- مولفه های اصلی تعریف قرآن
سده پنجم، سده ظهور و بروز نخستین تعاریف اصولی مشخص از قرآن بوده است. گرچه پیش از آن نیز به طور طبیعی مفهومی از قرآن در ذهن اصولیان وجود داشته، اما این مفهوم یا مفاهیم به طور مشخص و با عنوان تعریف قرآن ارائه نشده است.
از سده پنجم هجری است که در برخی آثار اصولی، بخشی به تعریف کتاب و قرآن اختصاص یافته و در آن، انگاره های موجود در ذهن اصولیان به صورت شفاف منعکس شده است. از این رو، پژوهش حاضر به مطالعه تعاریف سده پنجم و البته سده ششم که تعاریفی مشابه با آن داشته اختصاص یافته است.
صفحه ۱۰ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن از نظر اصولیان سده پنج و شش
در تعاریف ارائه شده از قرآن در آثار اصولی سده پنجم و ششم، دو گونه مؤلفه قابل مشاهده است:
نخست مؤلفه های محوری و تکرار شونده که در پیکره تمامی این تعاریف به کار رفته اند. این مؤلفه ها عبارت اند از «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف» که تعریفی چنین را شکل داده اند «القرآن ما نقل الینا منقولا متواترا مکتوبا فی المصاحف» (دبوسی، ۲۰۰۱، ص ۲۱/ ابن حزم، بی تا، ج ۱، ص ۹۵/ بخاری، بی تا، ج ۱، صص ۲۱-۲۳).
گفتنی است در پژوهش حاضر این دو به منظور رعایت ایجاز، گاه «منقول» و «مکتوب» نامیده شده اند.
گونه دوم مولفه هایی هستند که محوری نبوده و در تمامی تعاریف این گروه از اصولیان، تکرار نشده اند. مؤلفه های «منزل» (بخاری، بی تا، ج ۱، صص ۲۱-۲۳/ سرخسی، بی تا، ج ۱، ص ۷۹/ غزالی، ۱۶۱۳، ج۱، ص۸۱) و «دارنده نظم و معنا به صورت توأمان» (بخاری، بی تا، ج ۱، صص ۲۱-۲۳) مؤلفه هایی هستند که از سوی برخی اصولیان سده پنجم به دو مولفه محوری «منقول» و «مکتوب» افزوده شده اند.
البته نوشتار حاضر به مطالعه قیود محوری این تعاریف یعنی «منقول» و «مکتوب» اختصاص یافته است که اولین انتخاب اصولیان برای شناساندن قرآن بوده اند؛ واکاوی قیود غیر محوری، به آن دلیل که خود نیازمند پژوهشی مستقل است به مجالی دیگر سپرده شده است.
٣- دلایل استفاده از مؤلفه های «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف»
طبیعتا نخستین گام برای بررسی دلایل گزینش این قیود، توجه به توضیحاتی است که اصولیان در ادامه تعاریف خود از قرآن ذکر کرده اند. چه اینکه این توضیحات، مانع از آن هستند که جستجوی غرض اصولیان از انتخاب قیود مذکور به گمانه زنی و گاه دلیل تراشی بینجامد.
نیز این توضیحات پژوهش گر را به قیودی دیگر رهنمون می شوند که توان هماوردی و جایگزینی با قیود منتخب را داشته اما در نهایت از گردونه انتخاب اصولیان خارج شده اند.
البته روشن است که تمامی دلایل گزینش قیود محوری را نمی توان از گفته های اصولیان استخراج کرد و پی بردن به دلایل بیشتر، مستلزم مطالعه شرایط فرهنگی – اجتماعی و گفتمان علمی دوره مورد مطالعه است.
از این رو، بی شک توجه به ناگفته های اصولیان، نتایجی کمتر از گفته های آنان در پی نخواهد داشت.
صفحه ۱۱ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن از نظر اصولیان سده پنج و شش
لازم به ذکر است این دو قید گرچه از حیث مفهومی، ماهیتی کاملا مستقل و شناخته شده دارند، اما در این بخش به دلیل برخی کارکردهای مشابه، گاه به صورت مشترک بررسی می شوند.
چه اینکه اصولیان نیز در اغلب تعاریفی که با این دو قید شکل داده اند، آنها را قرین یکدیگر و در قرابت با هم به کار برده اند. گویی این دو برای بسیاری از اهداف مورد نظر آنان از تعاریف، کار کردی مشابه داشته اند.
در مجموع، دلایلی را که می توان برای انتخاب این دو برشمرد بدین شرح اند:
۱-۳- نقش مولفه منقول متواتر در اثبات حجیت قرآن
اثبات حجیت ادله یکی از مهم ترین اهدافی بوده است که اصولیان همواره در تعاریف خود از اصطلاح قرآن به دنبال آن بوده اند. بر این اساس، مؤلفه هایی قابلیت بیشتری برای انتخاب داشته اند که بتوانند بیش از دیگر مؤلفه ها، تأمین کننده این هدف مهم باشند.
اصولیانی نیز که در سده پنجم برای معرفی قرآن، مؤلفه «منقول متواتر» را برگزیده اند، در توضیحات پیرامون تعریف خود، در گام نخست از اهمیت این کارکرد سخن گفته و در گام بعدی، مؤلفه منتخب را از این جهت، کارآمد و شایسته دانسته اند. آنان در این راستا بر دو نکته پای فشرده اند:
نخست آنکه قرآن قابل استفاده در علم اصول فقه و فقه، نیازمند برخورداری از اتقان و استحکام است و دوم آنکه تنها عامل اطمینان بخش و یقین آور، تواتر است. به عنوان نمونه در اولین کتاب اصولی در بردارنده تعریف در قرن پنجم یعنی تقویم الأدله، متن مقدس مسلمین، اصل و اساس دین و از جمله حجت های شرعی علم آور دانسته شده است. قرآن با چنین کار کردی می بایست به گونه ای یقینی درک و نسبت به صحت آن علم الیقین حاصل شود و از نظر نویسنده، این اثر هیچ ابزاری جز نقل متواتر، توان آن را ندارد که به حصول یقین بینجامد (دبوسی، ۲۰۰۱، ص۲۱).
در تعریف دیگری در همین قرن، قرآن عهد خداوند بر مردمان دانسته شده که می بایست مورد اقرار و عمل قرار گیرد. طبیعی است چنین عهد الهی که گردن نهادن به محتویات آن واجب است، می بایست از ضریب اطمینان بخشی بالایی برخوردار باشد (ابن حزم، بی تا، ج ۱، ص ۹۵).
سرخسی نیز در همین قرن، تعریف خود را در فضای اثبات و حجیت قرآن طرح کرده و به روشنی دلیل استفاده از نقل متواتر را این گونه بیان می کند:
«قرآن به هیچ وجه از طریق غیر متواتر اثبات نمی شود، زیرا باب قرآن، باب یقین و احاطه است و آنچه بدون نقل متواتر اثبات شود، قرآن نیست».
صفحه ۱۲ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان قرن پنجم و ششم
این جمله که «تنها راه اثبات قرآن، نقل متواتر است» ترجیع بند این قسمت از عبارات سرخسی است که نشان از اهمیت والای قید «منقول متواتر» نزد این اصولی دارد. از نظر وی آنچه توسط نقل متواتر اثبات می شود، قطعا کلام الله است و چنین کلام اللهى یقینا حجت و علم آور است (سرخسی، بی تا، ج ۱، ص ۲۷۹).
در نیمه دوم قرن پنجم، اثبات حجیت قرآن – به عنوان یکی از ادله اربعه – چنان برای مؤلفه منقول متواتر» به عنوان کارکرد، اثبات شده که دیگر نه به عنوان توضیح، بلکه در ساختار اصلی تعریف جای گرفته است. یعنی قرآن به این صورت تعریف شده است:
چیزی که به طریق تواتر برای ما نقل و به گونه ای منتقل شود که علم آور بوده، هیچ شک و شبهه ای در آن راه نداشته باشد. این تأکید بسیار بر حجیت، از آن روست که متن مقدس مسلمین در ابتدا «ام الدلایل» و «قیم البیان» برای جمیع احکام معرفی شده است (سمعانی، ۱۶۱۸، ج ۱، ص ۲۹).
در آخرین تعریف مربوط به این قرن یعنی تعریف غزالی نیز که به جهت ارائه یک صورت بندی جدید می تواند حائز اهمیت باشد بر منقول متواتر» به عنوان شاخصه ای علم آور و حجیت بخش تأکید شده است.
در این تعریف، ابتدا امور قابل اثبات به دو دسته وضعی و حقیقی تقسیم شده اند که برخلاف امور وضعی که به وسیله ظن نیز قابل اثبات اند، اثبات امور حقیقی تنها با استفاده از روش های قطعی علم آور چون تواتر امکان پذیر دانسته شده است. از آنجا که قرآن نیز امری حقیقی است، حکم به اثبات آن به وسیله ظن، برابر با جهل بوده، طبیعت علم آور نخواهد بود (غزالی، ۱۶۱۳، ج ۱، ص ۸۱).
کنار هم نهادن این دو مقدمه، یعنی نیاز قرآن مورد بحث در علم اصول، به اتقان و استحکام از یک سو و قابلیت بالای تواتر برای تأمین این نیاز از سوی دیگر، اصولیان را به این نتیجه رسانده بود که برای معرفی قرآن در علم اصول از مؤلفه «منقول متواتر» استفاده کنند.
چرا که اگر قرآن با استفاده از «منقول متواتر» معرفی می شد، با هیچ شک و شبهه ای در مورد ثبوت خود، روبرو نبود و می توانست به عنوان منبعی کاملا متقن و مستحکم برای استنباط احکام شرعی مورد استفاده قرار گیرد.
باید افزود گنجاندن قید «بلا شبهه» پس از نقل متواتر، در پیکره برخی تعاریف این سده، نشان از آن دارد که تأمین هدف اطمینان بخشی نسبت به ادله تا چه اندازه برای اصولیان مهم بوده است. چنان که بزدوی در تعریف خود آورده است:
«القرآن: المنزل على رسول الله المکتوب فی المصاحف المنقول عن النبی نقلا متواترا بلا شبهه» (بخاری، بی تا، ج ۱، ص ۲۱).
صفحه ۱۳ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان قرن پنج و شش
۲-۳- نقش توأمان نقل شفاهی و کتبی در جمع قرآن
یکی از عواملی که می توانسته در انتخاب مؤلفه های «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف» در سده پنجم، مؤثر بوده باشد، واقعیتی تاریخی در مورد چگونگی انتقال قرآن است.
این امر از سوی اصولیان حائز اهمیت بوده است چه اینکه آنان در حقیقت تاریخی را پیش روی خود می دیده اند که از قرن اول تا چهارم یعنی به مدت چهارصد سال، دوشادوش یکدیگر در جهت صیانت از قرآن، مشغول ایفای نقش بوده اند.
خط عربی در صدر اسلام با مشکلاتی روبرو بوده است (برای نمونه نک: ابن جزری، بی تا، ج ۱، ص ۳۳/ زرکشی، ۱۶۱۰، ج ۱، ص ۶۸/ رامیار، ۱۳۸۹، ص ۵۲۷). مشکلاتی که سبب می شده خواندن قرآن با دشواری های متعددی روبرو باشد و متن مکتوب، با گذاشتن احتمالاتی متعدد پیش روی قاری، نتواند به صورت مستقل در خواندن قرآن چنان که باید به کار آید.
در این دوران با وجود تمامی این موانع، انتقال شفاهی قرآن به عنوان اصلی ترین پشتوانه متن مکتوب، با ایفای یک رسالت تاریخی به کمک آن آمده و قرآن بر اساس اطلاعات بیرون از خط و با تکیه بر انتقال شفاهی خوانده می شده است (ابو شهبه، ۱۶۲۳، صص۲۹۷-۲۹۸).
بی شک اگر محافل پررونق قرائت در جهان اسلام که کار اصلی شان ضبط شفاهی قرآن بود، وجود نداشت یا مهم انگاشته نمی شد، صیانت قرآن با مشکلاتی به مراتب عمیق تر و جدی تر مواجه بود.
حتی زمانی که خط عربی پیشرفته تر شد و متن مکتوب در آستانه نقطه گذاری و حرکت گذاری قرار گرفت، این انتقال شفاهی بود که حرکتی چنین مهم را از اظهار نظر و اجتهاد شخصی دور نگاه داشت و به عنوان پشتوانه و سندی محکم، تقط و شکل مصاحف را از تأیید و حجیت لازم برخوردار نمود.
افزون بر نقطه و حرکت گذاری، اصلاح سنت های املایی در رسم مصحف و حتی در دوره هایی، تغییر کلی خط از حجازی به کوفی و از کوفی به تسخ با پشتوانه سنت شفاهی بدون آسیب صورت پذیرفت (پاکتچی، ۱۳۸۹، جلسه اول).
یکی از قرآن پژوهان معاصر با توجه به همین نقش نقل شفاهی، در شرح تعاریف دارای قیود «منقول» و «مکتوب» می نویسد:
«نقل به معنای جابه جایی و تحویل شیء از موضعی به موضع دیگر است. بدین ترتیب هم دربردارنده نقل شفاهی و هم نقل کتبی است. اما از آنجا که مشافهه نخستین راه اقراء قرآن بوده است، منظور از نقل در سده نخست بیشتر نقل شفاهی است» (مجیدی، ۱۶۲۱، صص۳۰۵-۳۰۶).
در سده های نخست که انتقال شفاهی پشتوانه ای برای صورت مکتوب بود، صورت مکتوب نیز به عنوان ابزاری برای کنترل انتقال شفاهی به کار گرفته می شد؛ چرا که اگر صورت مکتوب به دلیل موانعی نمی توانست در خواندن مستقل قرآن به کار آید، سنت شفاهی نیز با مشکل فراموشی از حافظه ها دست به گریبان بود و انتقال کتبی می توانست با نقش کنترلی خود از ظهور و بروز این اشکال، جلوگیری کند. از این رو، این دو در عالم واقع و در تاریخ قرآن، ضعف های یکدیگر را پوشش داده و تا ضبط کامل قرآن، در کنار یکدیگر بوده اند (عتر، ۱۴۱۶، ص ۱۱/ دراز، ۱۶۲۹، صص ۶۱-۹۲/ بلاغی، ۱۶۲۰، ج ۱، ص ۱۸).
صفحه ۱۴ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان
بدین ترتیب «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف» می توانسته اند دو خصوصیت بدیهی، غیر قابل تردید، مأنوس و آشنا با ذهن همگان دانسته شوند که گویی از حضور توأمانشان در تعاریف گریزی نبوده است.
البته از گفته های اصولیان قرن پنجم که برای معرفی قرآن، مؤلفه های مکتوب» و «منقول» را برگزیده اند چنین به نظر می رسد که آنان از میان این دو مؤلفه، «منقول متواتر» را مهم تر و کارآمدتر دانسته و بیش از «مکتوب در مصاحف» بر آن پای فشرده اند. چنان که در موارد متعدد، «منقول» را بر «مکتوب» مقدم کرده اند (برای نمونه نک: سمعانی، ۱۶۱۸، ج ۱، ص ۲۹/ غزالی، ۱۴۱۳، ج ۱، ص ۸۱/ ابن دهان، ۱۶۲۲، ج ۱، ص ۹۹).
نیز در توضیحاتی که پیرامون تعاریف ارائه کرده اند چندان که بر «منقول» پای فشرده اند، از «مکتوب» کمتر سخن به میان آورده اند.
این موضوع، چنان نمود پررنگی در آثار اصولیان سده پنجم داشته که گویی خود نیز نگران کم اهمیت پنداشته شدن نقش «مکتوب» در این تعاریف شده و درصدد جبران فروکاستن از سهم «مکتوب» بر آمده اند. به این صورت که در قالب انتقادی فرضی به شکل «إن قیل» و بدون اشاره به قائل این نقد می گویند:
«ممکن است گفته شود با وجود «نقل متواتر» چه نیازی به قید مکتوب» است؟» و سپس در پاسخ به این نقد از ارتباط «منقول» و «مکتوب» به این شکل سخن گفته اند که:
«گرچه نقل متواتر برای معرفی یک منبع محکم و اطمینان بخش کافی است، اما آنچه صحابه پس از حفظ در قلوب، به هدف صیانت از زیادت و تحریف قرآن در مصاحف به ثبت رسانده اند نیز متکی بر نقل بوده است.
آنان چنان سخت گیرانه به این کار اقدام ورزیدند که حتی از نگارش علامتی که نشان گر دسته های ده تایی آیات بود و به تعاشیر شهرت داشت و نیز از نگارش رأس تنور در مصاحف خودداری و به تجرید امر کردند. بدین ترتیب آنان چیزی را ثبت می کردند که برایشان متواتر) نقل شده بود و با نسخه رسول اکرم (ص) و اهل قرآن و نیز با نظم قرآن مطابقت داشت» (دبوسی، ۲۰۰۱، ص۲۱).
گویی طراحان این گونه از تعاریف و آورندگان دو قید «منقول» و «مکتوب»، خود را نسبت به این کم توجهی مورد نقد قرار داده و به دلیل جایگاه بلندی که از میان این دو به «منقول متواتر» بخشیده و دفاع تمام قدی که از آن به عمل آورده اند نقد بر حضور «مکتوب فی المصاحف» را منطقی دیده و از این رو پیش از دیگران، خود به نقد خویش پرداخته اند.
صفحه ۱۵ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنج و شش
هرچند عبارت مذکور نشان از آن دارد که در این دفاع نیز دیگر بار آنان «منقول متواتر» را مهم تر معرفی کرده و قید مکتوب در مصاحف» را نه مؤلفه ای جداگانه و اثرگذار، بلکه مؤیدی برای «منقول متواتر» فرض کرده اند.
گویی با قید نخست، تمامی اهداف اصولیان از تعریف قرآن در علم اصول محقق می شده و آنان صرفا به دلیل وجود همان واقعیت تاریخی مذکور، «مکتوب در مصاحف» را ذکر کرده اند.
البته همین تصریح به نقش این دو در کنار هم کافی است تا نشان دهد اصولیان در مقام عمل، از نقش تاریخی «نقل متواتر» و «کتابت در مصاحف» تأثیر گرفته و نتوانسته اند از هیچ یک از این دو چشم بپوشند هر چند که ممکن است در مقام نظر و در مقام بیان چرایی انتخاب خود، به دلیل سیطره مباحث کلامی در رابطه با تواتر، نقش بیشتری را به «منقول متواتر» داده و از مؤلفه مکتوب» کمتر سخن گفته باشند.
در حقیقت سیطره مباحث کلامی در رابطه با تواتر، دو تأثیر مهم بر این تعاریف داشته است:
نخست آنکه سبب شده است نقش تاریخی «مکتوب» در توضیحات پیرامونی این تعاریف، کم رنگ تر منعکس شود و دوم آنکه توصیف حتى «منقول متواتر» نیز که بیشتر مورد توجه به نظر می رسد از نگاهی کلامی و نه از نگاهی تاریخی صورت گیرد.
به گونه ای که اصولیان سده پنجم به هنگام سخن از دلایل انتخاب «منقول متواتر»، بیشتر بر بعد کلامی این مؤلفه تکیه کرده و بیش از آنکه بخواهند به نقش تاریخی آن اشاره کنند، این مؤلفه را به جهت علم آوری منحصر به فردش ستوده اند؛ چنان که در ادامه هیچ یک از تعاریف سده پنجم نیز گزارشی تاریخی در مورد مؤلفه های انتخابی حکایت نشده است (دبوسی، ۲۰۰۱، ص ۲۱/ ابن حزم اندلسی، بی تا، ج ۱، ص ۹۵/ سرخسی، بی تا، ج ۱، ص ۲۷۹).
این در حالی است که مؤلفه های مذکور در تعاریف متأخرتر با چهره ای تاریخی و نه صرف کلامی ترسیم شده اند(جدیع العنزی، ۱۶۱۸، ص ۱۱۲/ خلاف، بی تا، ص ۲۷).
۳ – ۳- رواج مباحث پیرامونی قرائات
۱-۳-۳- چرایی توجه به قرائات به عنوان عاملی تأثیر گذار بر مؤلفه های «منقول» و «مکتوب»
آنچه در تعاریف سده پنجم و ششم یعنی تعاریف مبتنی بر قیود «منقول» و «مکتوب» بسیار به چشم می آید و حتی با مطالعه اجمالی آنها به ذهن متبادر می شود، پیوندی است که در این گروه از تعاریف، میان قرآن و قرائات برقرار شده است. چه اینکه قیود مورد استفاده یعنی «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف)، مباحث بسیاری را که در حوزه علم قرائات مطرح اند به خاطر می آورند.
صفحه ۱۶ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان قرن پنجم و ششم
ممکن است برای پژوهشگری که در عصر حاضر زندگی می کند، درک چرایی این موضوع، سخت و دور از ذهن بنماید و با این سؤال مواجه باشد که چرا در اولین تعاریف، قرآن از منظر قرائات نگریسته شده است؟
گویی اصولیان بیش از آنکه بخواهند تعریفی از این اصطلاح ارائه دهند، درصدد نمایاندن قرائات و تثبیت آن بوده اند. این تعجب از آن روست که پس از گذشت بیش از هزار و چهارصد سال از صدر اسلام، از میان قرائات گوناگون، تنها دو قرائت معیار، یکی در مشرق و دیگری در مغرب جهان اسلام با اقبال عمومی مواجه شده اند.
به عبارت دیگر در عصر حاضر مرزهای مفهومی و مصداقی قرآن و قرائات تا اندازه بسیاری از یکدیگر تفکیک شده و این دو، ساحتهایی مستقل از یکدیگر یافته اند.
از همین روست که در دوره معاصر، معرفی قرائات به هنگام تعریف قرآن، عجیب و شاید غیرقابل قبول می نماید. این در حالی است که تعاریف اولیه اصولیان از قرآن در زمانهای به ثبت رسیده که قرائات همچنان در حال ایفای مأموریت مهم تاریخی خویش بوده اند. دورانی که در آن، قرائت قرآن از اهمیتی بسیار برخوردار بود و افراد، ناگزیر از خواندن قرآن بر اساس یکی از قرائات بوده اند. حتی اگر فردی می خواست با عمل به روایت «اقرؤوا کما یقرء الناس» (کلینی، ۱۶۰۷، ج ۲، ص ۹۳۳)،
قرآن را بر اساس قرائت مردمان زمان خود بخواند، اولین چالش پیش روی او آن بود که دیگران بر اساس کدام قرائت می خوانند و در این میان او باید چگونه بخواند (پاکتچی، ۱۳۸۹، جلسه اول).
نیز در حیطه مباحث فقه و اصول فقه، پاسخ به این سؤال از سوی فقها و اصولیان که بر اساس کدام قرائت یا قرائات، می توان نماز را صحیح به جای آورد و یا احکام فقهی را استنباط کرد، پرسشی مهم و قابل توجه بود (سلمی، ۱۶۲۹، ص ۹۹/ عطار، بی تا، ج ۱، صص۲۹۰-۳۰۰/ زرکشی، ۱۶۱۸، ج ۱، صص۳۱۸ – ۳۲۲).
به عبارت بهتر در قرن پنجم یعنی قرن ارائه این دسته از تعاریف، پرسش از اینکه چه قرائاتی قرآن محسوب می شوند و قرآن دقیقا مبتنی بر کدام قرائت است، یکی از پرسش های مهم و متداول آن زمان بوده که پاسخی صریح و یکسان نداشته است.
۲-۳-۳- وضعیت قرائات در سده چهارم و پنجم هجری
در قرن پنجم یعنی قرن ارائه نخستین تعاریف مشخص از قرآن در علم اصول، قرائات با گذر از مراحلی متعدد، همچنان بحث جدی محافل نه تنها قرآنی بلکه فقهی و اصولی بوده است.
قرائات که تا پیش از قرن چهارم، دو مرحله «گرایش آزاد به ایجاد مذاهب قرائی» و «گرایش به اختیار» را پشت سر گذاشته بود از آغاز قرن چهارم وارد مرحله جدیدی شد و با نوآوری های ابن مجاهد، یعنی «به کارگیری ضوابطی برای تشخیص قرائات معتبر از غیر معتبر»، «تعیین هفت قرائت به عنوان قرائات معتبر» و نیز «خارج کردن قرائات شاذ»، رو به سوی تثبیت و تحدید چندقرائت و بستن باب اختیار گذاشت (پاکتچی، ۱۳۸۹، جلسه اول).
صفحه ۱۷ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن …
این سه حرکت ابتکاری، افزون بر ایجاد جریان های مهم در فضای قرائات، در دیگر حوزه های نظری و عملی چون تعریف اصولیان از قرآن نیز بسیار اثرگذار بود.
در ادامه به بررسی تأثیر نوآوری های سه گانه ابن مجاهد بر گزینش مؤلفه های «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف» از سوی اصولیان خواهیم پرداخت.
۳ – ۳ – ۳ – چگونگی تأثیر ضوابط ابن مجاهد بر گزینش مؤلفه های «منقول» و «مکتوب»
ضوابط ابن مجاهد برای تشخیص قرائات معتبر، به صورت تلویحی در کتاب مهم او یعنی السبعه» آمده است که عبارت اند از: سند معتبر، مطابقت با ضبط مصحف و پیروی از اصول عربیت (ابن مجاهد، ۱۶۰۰، سراسر اثر).
ضابطه گرایی ابن مجاهد در تشخیص قرائات معتبر از غیر معتبر سبب شد در سده چهارم و پنجم، دوره ایجاد قرائات جدید به پایان آمده، دوره مطالعه مقایسه ای قرائات آغاز شود و نقد و بررسی این ضوابط و سنجش میزان کارآمدی آنها موضوعی مهم برای گفتگو و تبادل آراء باشد (دانی، ۱۴۰۴، سراسر اثر).
در چنین فضایی که بحث از ضوابط قرائات معتبر رونق داشت و قرآن نیز به یک یا دو قرائت مشخص، محدود و منحصر نبود، طبیعی است که اگر قرار بر ارائه تعریفی از قرآن می بود، آن تعریف بر مدار قرائات شکل می گرفت و همان معیارهای قرائت معتبر و صحیح به عنوان مؤلفه هایی در تعریف قرآن به کار گرفته می شد.
چنان که قرار گرفتن سند در کنار مطابقت با ضبط مصحف، دیگر بار یادآور پیوندی بود که از آغاز میان این دو به عنوان دو راه مکمل برای صیانت قرآن از تحریف شکل گرفت و این بار در سده چهارم نیز به عنوان دو معیار از سه معیار سنجش قرائات رخ نمود.
بدین ترتیب چنین به نظر می رسد که دو معیار سند معتبر و مطابقت با ضبط مصحف که معیارهایی شناخته شده تر و قابل قبول تر می نمودند، توانستند به عنوان دو مؤلفه مهم و به صورت «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف»، نظر اصولیان را برای تعریف قرآن به خود جلب کنند.
چه اینکه قرآن و قرائات هر دو از طریق معاونت و همکاری نقل شفاهی و کتبی حاصل آمده بودند و هر دو، این سوابق را از پیش در پرونده تاریخی خود داشتند.
این در حالی است که معیار سوم یعنی مطابقت با قواعد عربیت، نه مانند دو معیار مذکور مورد اجماع بود و نه همچون آن دو از صبغه و سابقه ای تاریخی برخوردار بود؛ از همین رو این معیار نمی توانست مؤلفهای معنادار برای معرفی قرآن از سوی اصولیان به حساب آید.
صفحه ۱۸ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
باید گفت تأثیر ضوابط ابن مجاهد چنان بود که تا مدتها بعد، در آثار قرآن پژوهان، تعریف قرآن در راستای تعریف قرائات شکل می گرفت. به عنوان مثال، اگر ابوحیان اندلسی در تفسیر خود، قرائتی را به این دلیل که مخالف مصحف و تواتر است از دایره تعریف قرائت معتبر خارج دانسته (ابو حیان، ۱۶۲۰، ج ۷، ص ۳۱)، ابن جزری نیز تعریف قرآن را بر اساس همین ضوابط شکل داده، می نویسد:
«فکل ما وافق وجه نحو و کان للرسم احتمالا یحوی / و صح إسناد هو القرآن فهذه الثلاثه الأرکان» (ابن جزری، ۲۰۰۵، ص ۷).
باید افزود قید «متواتر» گرچه به تصریح جزو ضوابط قرائات معتبر نبود اما می توان آن را برآمده از ضابطه صحت سند دانست
. جالب توجه است که پس از الهام گیری از ضابطه صحت سند و در نتیجه، گنجانده شدن «تواتر» در تعریف قرآن از سوی اصولیان، زمینه حضور تواتر به عنوان شرط چهارم در بحث ارزیابی قرائات معتبر گشوده شد و این ضوابط از تعداد سه به چهار افزایش یافت.
به عبارت دیگر به کارگیری قید «تواتر» در تعاریف اصولیان که خود منبعث از ضابطه صحت سند بود، سبب شد شرطی دیگر به شروط قرائات معتبر افزوده شود و تحولی در زمینه ضوابط قرائات به وجود آید (قاسمی، ۱۶۱۸، ج ۱، صص ۱۸۵-۱۸۹).
۴-۳-۳- چگونگی تأثیر تعیین هفت قرائت بر گزینش مؤلفه های «منقول» و «مکتوب»
اقدام دیگر ابن مجاهد یعنی تعیین هفت قرائت به عنوان قرائات معتبر، تأثیر خود را در تعاریف اصولیان از قرآن بر جای گذاشت. انتخاب عدد هفت از سوی ابن مجاهد بی آنکه خود پیوندی میان حدیث «احرف سبعه) و قرائات انتخابی برقرار کند، سبب شد برخی افراد «احرف سبعه» را به «قرائات سبعه» تفسیر کرده و مستمسکی برای تقدس و حجیت این قرائات بیابند (برای نمونه نک: ابن جزری، النشر فی قرائات العشر؛ بی تا، ج ۱، ص ۱۳).
آثار مربوط به سده سوم نشان می دهد که دست کم در نیمه دوم این قرن، گروهی «سبعه احرف» را به هفت قرائت تفسیر می کردند طبری، ۱۶۱۲، ج ۱، صص ۱۵-۱۶).
بر اساس این برداشت، قرآن، هفت گونه نازل شده و قرائت جزو ماهیت قرآن و نه امری عارضی بر آن بود. این تقدس انگاری، بعدها به نظریه «تواتر قرائات سبع» و حتی بر اساس فتوای برخی مفتیان اندلس به تکفیر کسانی انجامید که قائل به تواتر این قرائات نبودند (زرقانی، بی تا، ج ۱، ص ۳۰۱).
اما باید گفت در نیمه دوم قرن چهارم، یعنی نیم سده پیش از ظهور اولین تعاریف اصولیان از قرآن، افرادی نظریه «تواتر قرائات سبع» را مورد انتقاد قرار داده و موضوعیت عدد هفت را زیر سؤال بردند (نک: پاکتچی، ۱۳۷۰، ج ۴، ص ۵۸۳).
صفحه ۱۹ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
این مقاومت در مقابل نظریه «تسبیع» نشان می دهد در آغاز قرن پنجم یعنی زمان آغاز ارائه اولین تعاریف اصولیان از قرآن، هنوز رابطه محکمی میان «احرف سبعه» و «قرائات سبعه» ابن مجاهد برقرار نشده بوده و صحت و مقبولیت هفت قرائت انتخابی وی، مسأله ای پر چالش و مورد مناقشه در گفتمان علمی آن دوران بوده است.
بدین ترتیب طبیعی است تعریفی که در این شرایط، ظهور و بروز یابد، آثاری از این مناقشات و مجادلات علمی را که صرفا مربوط به بحث قرائات نبوده و به خود قرآن باز می گردد در درون خود منعکس کند.
مقید ساختن مؤلفه «نقل» به «احرف سبعه» که در برخی از تعاریف قرن پنجم به این صورت به چشم می خورد:
«القرآن: هو المنزل على رسول الله (ص) المکتوب فی دقات المصاحف المنقول إلینا على الأحرف السبعه المشهوره تق؟ متواترا» (دبوسی، ۲۰۰۱، ص ۲۱/ سرخسی، بی تا، ج ۱، ص ۲۷۹/ غزالی، ۱۶۱۳، ج۱، ص۸۱) بازتاب کشاکشی است که در این باره و در فضای آن زمان جریان داشته و اصولیان را بر آن داشته تا نظر خود را درباره تعداد قرائاتی که می تواند در ذیل دامنه قرآن قرار گیرد، نمایان کنند.
۵-۳-۳- چگونگی تأثیر قرائات شاذ بر گزینش مؤلفه های «منقول» و «مکتوب»
اقدام سوم ابن مجاهد یعنی خارج کردن قرائات شاذ نیز در انتخاب مؤلفه های منقول و مکتوب از سوی اصولیان قرن پنجم و ششم نقش داشته است. چه اینکه پس از وی، موجی در جهت تعیین تکلیف نسبت به قرائات شاذ ایجاد شد و تبعات این موج تا به آنجا کشیده شد که در اواخر قرن چهارم، ابن خالویه در اقدامی نو به گردآوری قرائات شاذ در هر سوره از قرآن پرداخت. این اتفاق در حالی به وقوع پیوست که در دوره های قبل، سعی بر کنار گذاشتن این قرائات بود (پاکتچی، ۱۳۸۹، جلسه اول).
این اقدام نشان می دهد که کمی پیش از ارائه تعاریف اصولیان از قرآن، دغدغه همیشگی مسلمانان نسبت به قرائات شاذ وارد مرحله ای جدید و جدی تر شده بوده است.
طبیعی است که این دغدغه خاطر، می توانسته ذهن اصولیان آن دوران را نیز به خود مشغول ساخته و در تعاریف آنان از قرآن مؤثر باشد. به ویژه آنکه اصولیان، فتاوا و احکامی را مشاهده می کردند که منطبق بر برخی قرائات شاذ بود. فتوای برخی حنفیان به وجوب تتابع ایام روزه در کفاره یمین با استناد به قرائت ابن مسعود، از جمله این فتاوا بود (جصاص، ۱۴۰۵، ج ۴، ص ۱۲۱).
رونق مباحث مربوط به قرائات شاذ و نیز انطباق برخی فتاوای فقهی با این دسته از قرائات، اصولیان را بر آن می داشت تا بر اساس وظیفه خود در بحثی از مباحث اصولی نسبت به رد یا پذیرش این قرائات، موضع گیری کنند.
صفحه ۲۰ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
بی تردید بهترین بخشی که می توانست با استفاده از تنها یک یا دو اصطلاح و توأم با اختصار، نظر اصولیان را پیرامون قرائات شاذ منعکس کند، بخش اختصاص یافته به تعریف قرآن بود.
چه اینکه انتخاب مؤلفه های «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف» به روشنی گویای آن بود که قرائات شاذ هرگز نمی توانند قرآن نامیده شده و به تبع آن، منبعی برای استنباط احکام شرعی تلقی شوند.
این قیود توان آن را داشتند که این قرائات را در یک مرحله و یکجا از گردونه خارج کرده و بر قرآن نبودن آنها و عدم صلاحیتشان برای استنباط احکام شرعی تصریح کنند. هر چند برخی قرآن پژوهان معاصر در مورد ایفای این کار کرد توسط قید «متواتر» تشکیک کرده و بر این باورند که قرائات شاذ، به وسیله قیود «منقول» و «مکتوب» در مصاحف خارج می شده و قید متواتر، تنها به دلیل مساوات معترف با معرف اضافه شده است مجیدی، ۱۶۲۱، ص۳۰۷).
با توجه به آنچه گذشت می توان گفت تعاریف اصولیان قرن پنجم از قرآن، بازتاب دهنده مباحث و جریاناتی بوده اند که در آن زمان در حوزه قرائات وجود داشته است. دورانی که در آن، قرآن و قرائات، دو پدیده در هم تنیده و آمیخته با یکدیگر دیده می شده و چون قرون بعد، جدای از یکدیگر دانسته نمی شده اند.
محقق کتاب روضه الناظر و جنه المناظر در مورد رابطه قرائات و تعاریف قرآن می نویسد:
«وهذه التعریفات المختلفه للقرآن الکریم تصدق على قراءات الأمه العشره الذین نقلوا إلینا هذا القرآن بأسانیدهم الصحیحه المتصله إلى سیدنا رسول الله (ص) وقراءاتهم تعتبر جزءا من الأحرف السبعه التی صممت بها الأحادیث» (ابن قدامه مقدسی، ۱۶۲۳، ج ۱، ص ۲۰۰).
۴-۳- تأثیر رونق و رواج مباحث تواتر بر تعریف قرآن
در این بخش به این پرسش می پردازیم که چرا اصولیان سده پنجم در معرفی قرآن، از مؤلفه متواتر» استفاده کردند؟ گرچه تا بدین جای پژوهش، اشاراتی رفت اما بررسی بیشتر در گرو آگاهی از تاریخ تواتر در فرهنگ اسلامی و به ویژه در قرن پنجم است.
مروری بر خاستگاه و چگونگی کاربرد این اصطلاح در تاریخ فرهنگ اسلامی نشان می دهد مفهوم و اصطلاح «تواتر» در طول سده اول تا پنجم در میان مسلمین و به ویژه متکلمین، حضوری جدی و تأثیر گذار داشته و ظهور و بروز آن در علم اصول، در تعامل و ارتباط با گفتمان عصر خود بوده است.
صفحه ۲۱ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
از سده دوم که مسلمانان از خلال مناظرات اسلامی – مسیحی با مفهوم «پارادو سیس» یونانی آشنا شده و معادل «تواتر» را برای آن برگزیده و به عنوان حجتی برای اثبات مدعیات تاریخی – دینی و مستندی بر حقانیت باورها، مورداستفاده قرار دادند (پاکتچی، ۱۳۸۷، ج۱، ص۲۹۸) و از زمانی که تواتر از حیطه کلام به اصول فقه راه یافت و شافعی به عنوان اولین بحث کننده از اخبار متواتر، آنها را دارای حجیتی استوارتر دانست(شافعی، ۱۳۵۸، ص ۵۳۲).
تا قرن پنجم یعنی زمان استفاده از اصطلاح «تواتر» در نخستین تعاریف قرآن در علم اصول، سه سده پر فراز و فرود بر این مفهوم گذشته است.
در طول این مدت از سویی تواتر به عنوان حجتی برای اثبات رسالت رسل و معجزات آنان مطرح می شد و از سوی دیگر ارزش و حجیت آن مورد نقد قرار می گرفت (پاکتچی، ۱۳۸۷، ج۱، ص۲۹۸). در ادامه وضعیت تواتر در محافل کلامی و اصولی سده های چهارم و پنجم و نیز چگونگی تأثیر مباحث پیرامونی تواتر بر گزینش مؤلفه «منقول متواتر» به صورت اجمالی از نظر خواهد گذشت.
۱-۴-۳- وضعیت تواتر در محافل کلامی و فقهی- اصولی سده های چهارم و پنجم
در حوزه علم کلام، سده چهارم و پنجم، سده دفاع در مقابل انتقادات و تشکیک هایی بود که درباره تواتر معجزات پیامبر (ص) و حقانیت آنها مطرح می شد. انتقاداتی که از اواسط سده سوم، به واسطه «ملاحده» اوج گرفته و دو باور موکول به تواتر، یعنی اصالت قرآن و معجزات انبیا را به چالش کشیده بود.
از سده چهارم ابوالحسن اشعری (د. ۳۲۶ق) و نیز ماتریدی (د. ۳۳۳ق) به دفاع از متواتر بودن اخبار معجزات پرداختند و متکلمان از ارزش معرفتی تواتر و منشأ دانایی در آن به عنوان مباحثی جدید سخن گفتند (همان، ص ۲۹۸).
در محافل فقهی- اصولی نیز در سده چهارم و پنجم، تواتر بحثی مهم و مطرح بوده است. با اوج گرفتن مباحث مربوط به حجیت خبر واحد، تقسیم اخبار بر اساس حجیت به دو قسم متواتر و آحاد مورد توجه قرار گرفت و برای تواتر تعاریفی ارائه شد (همان، ص ۲۹۸).
همزمان با رونق مباحث تواتر، اصولیانی در پی تعریف قرآن، پیگیر یافتن مؤلفه ای بودند که بتواند مفهوم اتقان و استحکام را در ذهن مخاطب تداعی کرده، نشان دهد احکام مستنبط، برخوردار از پشتوانه ای محکم و دلایلی متقن اند.
در این میان، مفهوم تواتر که از کشاکش مجادلات کلامی پیرامون حجیت آن، پیروز به درآمده و ثباتی نسبی یافته بود، می توانست عهده دار نقشی باشد که اصولیان خواهان آن بودند.
صفحه ۲۲ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان قرن پنج و شش ه.ق
نیز از آنجا که از اواسط سده سوم، اصل تواتر قرآن از سوی برخی متکلمین مورد نقد قرار گرفته بود، انتخاب این قید می توانست واکنشی مناسب از سوی اصولیان بر شبهاتی این چنین نیز باشد؛ چنان که توضیحات پیرامونی این تعاریف نیز بیشتر وجهه کلامی – عقلی داشته و می تواند این حدس را تقویت کند که یکی از دلایل مهم انتخاب قید تواتر واکنشی بوده است که اصولیان در مقابل شبهه برخی متکلمین نشان داده اند (دبوسی، ۲۰۰۱، ص ۲۱/ سمعانی، ۱۶۱۸، ج ۱، ص ۲۹/ غزالی، ۱۶۱۳، ج ۱، ص ۸۱).
۳ – ۴ – ۲ – تأثیر تعریف تواتر و شرایط آن بر تعریف قرآن
آنچه در طول قرون سوم تا پنجم، پیرامون تعریف و شرایط تحقق تواتر مطرح می شد نیز می توانست بر قابلیت این مؤلفه برای استفاده در تعریف قرآن، بیفزاید. تواتر از نظر طیفی از اصولیان، خبری بود که جماعتی کثیر آن را نقل کرده باشند، به گونه ای که احتمال تبانی آنها منتفی باشد (برای نمونه نک: سرخسی، بی تا، ج ۱، ص ۲۸۲/ علم الهدی، ۱۳۸۶، ج ۲، صص ۶۸۶ – ۶۸۵)
همچنانکه در نظر طیف بیشتری از اصولیان همچون اصولیان متکلم، تواتر، خبری بود که ناقلان آن به اندازهای فراوان باشند که از سخن آنان علم حاصل شود (برای نمونه نک: آمدی، بی تا، ج ۲، ص ۱۴/ علم الهدی، ۱۶۰۰، ص۲۸۳/ سهروردی، ۱۳۳۶، ص ۷۰).
روشن است که در هر کدام از این دو تعریف، تواتر، قابلیت این را می یافت که در تعریف اصلی ترین دلیل از ادله استنباط حکم شرعی یعنی قرآن استفاده شود؛ گرچه مؤلفه حصول علم نسبت به مؤلفه انتفاء تبانی، هماهنگ تر با هدف اصولیان از تعریف قرآن به نظر می رسید.
همچنین فرجام مباحث پیرامونی تواتر که به عنوان شرایط تحقق آن مطرح می شد مانند تعداد راویان و یا گستره ناقلان نوعا به بحث از حصول علم، یا انتفاء تبانی در اثر تواتر می انجامید و این همان کار کردی بود که ارائه دهندگان تعاریف از قرآن در قرن پنجم به دنبال آن بوده اند (پاکتچی، ۱۳۸۷، ج۱۱، ص ۲۹۹).
۳ – ۴ – ۳ – میزان تأثیر تقسیمات تواتر بر تعریف قرآن
تقسیم دو گانه لفظی و معنوی که با طرح دعوی تواتر از سوی گروه های مختلف اسلامی نسبت به برخی از احادیث در سده های میانه شکل گرفت (همان، ص ۲۹۹) در هیچ یک از تعاریف سده پنجم و پس از آن به عنوان دنباله ای برای تواتر حضور نیافت.
اگر چنین می شد و به جای «منقولا متواترآ»، «منقولا متواتره لفظیه» می نشست چه بسا تعریف قرآن به معرفی دلیلی مطمئن تر و متقن تر می انجامید؛ اما باید گفت افزون بر آنکه «منقول» در آن زمان بیشتر ناظر به لفظ بوده و این قید در بطن آن وجود داشته، به کار گیری قید «بین دفتی المصاحف» و نیز تقیید منقول» به «احرف سبعه» در برخی تعاریف، این نیاز را مرتفع ساخته، به گونه ای که با این ترکیب، اساسا راه بر گمان معنوی بودن تواتر قرآن کاملا بسته شده است.
صفحه ۲۳ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
۳ – ۴ – ۴ – مقاومت در مقابل مؤلفه اعجاز
قبل از بررسی منابع اصولی، شاید چنین به نظر آید که اصولیان برای تعریف قرآن راهی جز انتخاب قیود «مکتوب» و «منقول» نداشته و این دو، تنها گزینه های پیش روی آنان بوده اند. به عبارتی دیگر، محدودیت در انتخاب، اصولیان را ناگزیر از این گزینش نموده است.
به رغم این تصور باید اذعان کرد از جمله چالش هایی که قیود «منقول» و «مکتوب» از همان آغاز حضور در تعاریف با آن روبرو بوده اند، حضور قیدی رقیب با عنوان «اعجاز» است که همواره قدرت و قابلیت خویش را برای حضور در تعاریف به رخ کشانیده و موافقان این دو قید را به واکنش واداشته است.
این قدرت نمایی به روشنی در آثار اصولیان سده پنجم و ششم منعکس شده و در دو بخش نمود یافته است. نخست در تعریف برخی از اصولیان که علی رغم عدم انتخاب اعجاز به عنوان مؤلفه محوری، به صورت تفصیلی وارد مباحث اعجاز شده و از آن سخن گفته اند (برای نمونه نک: سرخسی، بی تا، ج ۱، صص۲۸۰-۲۸۱/ بخاری، بی تا، ج ۱، صص ۲۱-۲۳/ ابن دهان، ۱۶۲۲، ج ۱، ص ۹۹).
در ابتدا طرح نظریات اعجاز از جمله نظریه صرفه و نظریه نظم با رسالت علم اصول بی ارتباط به نظر می رسد و پرداختن تفصیلی به اعجاز در جایی که قیود دیگری برای تعریف قرآن انتخاب شده اند خروج از بحث به نظر می رسد.
اما ذکر تفصیلی مباحث اعجاز در ادامه نخستین گروه از تعاریف، نشان از آن دارد که علم اصول در این سده، متأثر از گفتمان علمی زمان خود بوده و به همین دلیل امکان چشم پوشی از این مؤلفه مهم سخت بوده است.
اما رقابت مؤلفه اعجاز با مؤلفه های انتخابی اصولیان سده پنجم و ششم در بخش دیگری از گفته های آنان، نمود بیشتری دارد. آنجا که این دسته از اصولیان، در کنار معرفی قیود «منقول» و مکتوب» و برشماری دلایل انتخابشان، از قید انتخاب نشده یعنی «اعجاز» نیز سخن به میان آورده و از قول ناقدان چنین گفته اند:
«معجزه بودن قرآن، خود دال بر بودن آن از جانب خدای تعالی است و با وجود آن، دیگر نیازی به قید منقول متواتر نیست» (دبوسی، ۲۰۰۱، ص ۲۱).
این نقد با آنکه ظاهره فرضی است و به صورت «إن قیل» مطرح شده و مشخصا به ناقد آن اشاره ای نشده از دو جنبه قابل توجه است:
نخست آنکه نشان می دهد اصولیان نه با داشتن تنها یک گزینه در پیش رو، بلکه در میان گزینه های متعددی که امکان انتخاب هریک را داشته اند، با استناد به دلایلی خاص و نه صرفا با اتکا به ذوق و سلیقه، دست به انتخاب قیود «منقول» و «مکتوب» زده اند.
دوم آنکه در پس این تقابل، توانسته اند دلایل خود از انتخاب مؤلفه های «مکتوب» و «منقول» و نیز عدم انتخاب «اعجاز» را بیشتر نمایانده و ترسیم واضح تری از چند و چون گزینش خود ارائه دهند.
صفحه ۲۴ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
به هر حال باید اذعان کرد که استفاده از مؤلفه های «منقول» و «مکتوب» در تعریف قرآن، در سدهای بروز و ظهور یافته که در آثار مختلف از اعجاز و وجوه اعجاز قرآن سخن می رفته است (جصاص، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۷۲/ نحاس، ۱۶۲۱، ج ۲، صص ۶۶، ۳۸۳/ باقلانی، ۱۹۲۱، سراسر اثر)؛
حتی در همین زمان یعنی قرن پنجم، در برخی کتاب های اصولی از اعجاز به عنوان مؤلفهای تعیین کننده در تفصیل میان قرآن و سنت استفاده می شده است. به عنوان مثال، فیروزآبادی شافعی به هنگام بحث از عدم جواز نسخ قرآن توسط سنت، با تأکید بر ویژگی اعجاز و ثواب داشتن تلاوت قرآن، این گونه نسخ را غیر ممکن دانسته است (فیروزآبادی شافعی، ۲۰۰۳، ص ۶۰).
حال باید دید چرا با وجود مطرح بودن این بحث در گفتمان علمی آن زمان، در تعریف قرآن از مؤلفه اعجاز استفاده نشده است؟
۳ – ۵- تحلیل گفته های اصولیان
همان گونه که گذشت اصولیان سده پنجم و انتخاب کنندگان قیود «منقول» و «مکتوب» تا اندازه ای از چرایی عدم انتخاب مؤلفه «اعجاز» سخن گفته اند. از این رو برای درک هر چه بیشتر این عدم انتخاب، می بایست به اطلاعاتی که در قالب موضع گیری های اصولیان رخ نموده توجه داشت.
۳ – ۵ – ۱ – حد اعجاز در باورهای مختلف کلامی
اصولیان قرن پنجم در مقابل این پرسش که چرا «اعجاز» نه و «نقل متواتر» آری، دو پاسخ ارائه کرده اند:
نخست آنکه قید قابل استفاده در تعریف قرآن می بایست بتواند وحی بودن، کلام الله بودن و در نتیجه حجت بودن را برای تمامی آیات اثبات کند. چه اینکه برای استنباط احکام شرعی، تک تک آیات و نه بخشی از آنها، محل بحث اصولیان قرار می گیرد.
اما اعجاز، فاقد چنین صلاحیت و توانمندی است؛ زیرا اتصاف تمامی اجزاء قرآن همچون (آیات کوتاه یا کمتر از یک آیه) به اعجاز، محل اشکال است و این در حالی است که قطعا همه آیات به دلیل آنکه قرآن بودنشان با شنیدن از رسول خدا (ص) و یا نقل متواتر از ایشان ثابت شده است، حجت اند. طبیعی است وقتی تنها راه اثبات کلام الله و حجت بودن، شنیدن و نقل متواتر از رسول خدا (ص) باشد، قید شایسته برای تعریف نیز همان «منقول متواتر» خواهد بود (دبوسی، ۲۰۰۱، ص۲۱).
صفحه ۲۵ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و شش
سرخسی همین پاسخ را به شکلی تفصیلی تر بیان کرده است که در معجزه نبودن آیات کوتاه و نیز کمتر از یک آیه هیچ اختلافی نیست. چنانکه ابویوسف و شیبانی، حداقل مقدار قرائت آیات برای صحت نماز را سه آیه کوچک و یا یک آیه بلند دانسته اند. زیرا از نظر آنان فقط سوره و نه کمتر از آن، معجزه است و کوچک ترین سوره یعنی کوثر مشتمل بر سه آیه است.
این در حالی است که آیات کوچک و کمتر از یک آیه، گرچه معجزه نیستند اما از آن رو که طریقه وصولشان نقل متواتر است، قطعا قرآن محسوب می شوند (سرخسی، بی تا، ج ۱، ص ۲۸۰).
باید افزود مسألهای دشوار که همواره رویاروی انتخاب قید اعجاز وجود داشته و حضور آن را در تعاریف به چالش کشیده، آن است که اعجاز دربردارنده همه بخش هایی نیست که قرآن نام داشته و در محدوده آن قرار گرفته اند. به عبارت بهتر، اعجاز، لازم بین برای تمام قرآن نیست (ابن امیر الحاج، ۱۶۰۳، ج ۲، ص۲۱۳).
مهم ترین مواردی که قرآن بودنشان مورد قبول، اما معجزه بودنشان از دیرباز مورد اختلاف بوده است عبارت اند از:
کمتر از یک سوره، آیات کوتاه، حروف مقطعه و نهایتا لفظ و نظم قرآن افزون بر معنای آن (ابن نجار، ۱۶۱۸، ج ۲، صص۱۱۵-۱۱۷). اما همان گونه که گذشت از میان این چهار مورد، اصولیان اغلب بر دو مورد نخست به عنوان ضعفی برای انتخاب مؤلفه اعجاز تأکید داشته اند.
باید افزود نسبت دادن این ضعف به اعجاز و در نتیجه برنتابیدن حضور آن در شاکله تعاریف اصولی از قرآن، ریشه در گفتگوهایی دارد که در این باره در میان مذاهب کلامی جریان داشته است که در ادامه به آن اشاره می شود.
۳ – ۵ – ۱ – ۱ – باورهای کلامی در مورد حد اعجاز و آراء فقهی متأثر از آن
از گذشته سه دیدگاه مهم کلامی در مورد مقدار اعجاز وجود داشته که از دیگر دیدگاه های مطرح در این زمینه مهم تر و اثرگذارتر بوده اند.
دیدگاه نخست متعلق به معتزلیان است که خود در این باره به دو گروه قابل تقسیم اند. گروهی که کل قرآن را معجزه دانسته (سیوطی، ۱۹۲۱، ج ۲، ص ۲۵۲) و گروهی که تنها سوره و نه کمتر و بیشتر از آن را به عنوان حد اعجاز معرفی کرده اند زرکشی، ۱۶۱۰، ج ۲، ص ۲۳۸).
دیدگاه دوم متعلق به اشعریان است که گرچه در بخشی از تفکر خود با گروه دوم از معتزلیان همسو بوده و مقدار اعجاز را یک سوره اعم از کوتاه یا بلند می دانسته اند ابن حزم اندلسی، ۱۴۱۶، ج ۲، ص ۵۲)، اما تا اندازه ای نیز متفاوت از معتزله اندیشیده اند. چه اینکه آنان آیاتی را نیز که مقدار آن به اندازه یک سوره کوتاه باشد معجزه دانسته اند (باقلانی، ۱۶۲۱، ص ۱۷۹/ سیوطی، ۱۶۲۱، ج ۲، ص ۲۰۲).
دیدگاه سوم نیز نظریه کلامی برخی طرفداران مکتب فقهی ظاهریه است که از دیدگاه آنان، تمامی قرآن اعم از قلیل و کثیر، معجزه دانسته شده است (سیوطی، ۱۶۲۱، ج ۲، ص ۲۰۲/ ابن حزم، ۱۴۱۶، ج ۲، ص ۵۲).
طبیعتا هر یک از این دیدگاه ها برگرفته از دلایل و مستنداتی بوده اند (مسلم، ۱۶۲۹، صص ۴۰-۴۳).
صفحه ۲۶ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
بر اساس همین نظریات کلامی، آراء فقهی مختلفی نیز شکل گرفته است. چنانکه برخی از علمای اسلامی به این دلیل که اعجاز به کمتر از یک آیه محقق می شود خواندن یک آیه را در نماز کافی دانسته اند؛ بهوتی، ۱۶۱۸، ج ۱، ص ۶۱۰/ نووی، بی تا، ج۳، ص ۳۸۵) اما برخی دیگر به دلیل عدم اعتقاد به چنین باوری، خواندن حداقل سه آیه (معادل یک سوره کامل) را لازم می دانند (علامه حلی، ۱۳۳۳، ج ۱، ص ۲۷۲).
اما آنچه در این میان مهم و مرتبط با موضوع پژوهش حاضر به نظر می رسد آن است که در قرن پنجم، حد اعجاز، مورد بحث و گفتگو بوده و هر یک از فرق کلامی در این باره نظری داشته اند. از جمله اشکالات مهمی که اصولیان این دوره بر قید اعجاز وارد میدانستند آن بود که تعریفی که به وسیله اعجاز صورت گیرد، قابل صدق بر تمامی آیات نیست؛ چراکه همه آیات، معجزه نیستند (دبوسی، ۲۰۰۱، ص ۲۱/ سرخسی، بی تا، ج ۱، ص ۲۸۰).
از سوی دیگر، به دلیل موضوعیت داشتن تک تک آیات برای اصولیان، تعریفی لازم می بود که دربردارنده تمامی آیات و نه فقط بخش هایی از آن یعنی سوره باشد. همین کمیت اعجاز و عدم تحقق آن در کمتر از یک سوره، مانعی جدی برای ارائه تعریفی جامع توسط این قید بود و در نهایت تعریفی را شکل می داد که می توانست تنها سوره ها و نه تمامی آیات را تحت پوشش خود قرار دهد.
به طور مشخص، در میان اصولیان ارائه دهنده تعریف در سده پنجم، اصولیانی حنفی مذهب به چشم می خورند که به این دلیل که اساسا اعجاز را به کل و به سوره می دانستند، نمی توانسته اند اعجاز را در تعریف قرآن بگنجانند.
غزالی دیگر اصولی ارائه دهنده تعریف در این سده نیز اگر چه بر طبق باور اشعری حد اعجاز را به مقدار سوره می دانست و در نتیجه قائل به اعجاز برخی آیات بود، اما به هر حال از نظر او نیز همه آیات نمی توانستند از چنین قابلیتی برخوردار باشند (غزالی، ۱۶۱۳، ج ۱، ص ۸۱).
تنها بر طبق باور ابن حزم ظاهری، دیگر اصولی ارائه دهنده تعریف در سده پنجم که اعجاز را در قلیل و کثیر می دانست، اعجاز می توانسته است مؤلفهای مناسب برای تعریف قرآن باشد که او نیز در کتاب اصولی خود، اساسا سخنی از چرایی عدم انتخاب اعجاز به میان نیاورده است (ابن حزم، بی تا، ج ۱، صص ۹۵-۹۶)؛
اما با توجه به اینکه وی در کتاب کلامی خود یعنی الفصل از اختلاف موجود در آن زمان پیرامون مقدار اعجاز، سخن گفته و به نقد و بررسی نظریات این حوزه پرداخته (ابن حزم، ۱۴۱۶، ج ۲، ص ۵۲)، به نظر می رسد او نیز به دلیل وجود همین اختلافات، اعجاز را مؤلفهای شایسته برای تعریف قرآن ندانسته است.
صفحه ۲۷ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنج و شش
۳ – ۵ – ۱ – ۲ – وجود معجزاتی غیر از قرآن
پاسخ دیگر اصولیان به سؤال «چرا اعجاز نه و منقول متواتر آری؟» آن بوده است که مؤلفه مناسب برای تعریف، می بایست با قرآن همگون و سازگار باشد و این در حالی است که اساسا پیوندی میان معجزه بودن و کلام الله بودن برقرار نیست تا بتوان در تعریف آن از اعجاز کمک گرفت. چه اینکه در طول تاریخ نبوت، چنین پیوندی برقرار نبوده و معجزه دیگر پیامبران، چیزی غیر از کلام و از قبیل زنده شدن مردگان و به حرکت در آمدن عصا بوده است.
بدین ترتیب معجزه بودن قرآن نیز صرفا نشانه ای بر راستی رسالت پیامبر (ص) است، نه دلیلی بر کلام الله بودن آن (دبوسی، ۲۰۰۱، ص ۲۱/ سرخسی، بی تا، ج ۱، ص ۲۸۰/ سمعانی، ۱۶۱۸، ج ۱، ص ۲۹).
در نیمه دوم قرن پنجم، غزالی همین دو دلیل را با بیانی رساتر ارائه کرد. وی بر این باور بود که دو مفهوم اعجاز و متن مقدس مسلمین کاملا بر یکدیگر منطبق نیستند؛ چرا که از سویی بخش های کمتر از یک آیه با آنکه قرآن اند معجزه نیستند و از دیگر سو، دیگر معجزات پیامبران با آنکه معجزه اند از جنس کلام و قرآن نیستند و به عبارتی، هم قرآن بدون اعجاز و هم اعجاز غیر از قرآن قابل تصور است و از این رو رابطه منطقی میان این دو را می توان عموم و خصوص من وجه دانست (غزالی، ۱۶۱۳، ج ۱، ص ۸۱).
دو دلیل عدم جامعیت و مانعیت مؤلفه اعجاز چنان قانع کننده به نظر رسیده اند که تا دو قرن بعد یعنی تا اوایل قرن هفتم نیز اصولیان با استناد به همین دلایل بر عدم صلاحیت حضور اعجاز در تعاریف پای فشرده اند ( ابن دهان، ۱۶۲۲، ج ۱، ص ۹۹)؛ چنانکه آمدی در سخنی مشابه با غزالی بر این گزاره تأکید می کند که ما نمی توانیم متن مقدس مسلمین را «کلام معجز» بدانیم؛ چرا که از سویی معجزه اعم از قرآن است و تمامی معجزات، قرآن نیستند و از سوی دیگر همه قرآن، همچون آیه و کمتر از آن، معجزه نیست. وی نکته ای جدید را نیز اضافه کرده می گوید:
ما از آن جهت متن مقدس مسلمین را به «کلام معجز» تعریف نمی کنیم که سوره نیز دارای همین مختصات و تعریف است و این در حالی است که سوره، بعض و نه همه قرآن است (آمدی، بی تا، ج ۱، ص ۱۵۹).
صفحه ۲۸ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن کریم نزد اصولیان سده پنجم و ششم
۳ – ۵ – ۱ – ۳ – عدم انحصار اهداف نزول قرآن در اعجاز
گرچه در خود قرآن به تحدی اشاره شده و آیات تحدی در طول قرون متمادی ناظر به اعجاز قرآن تلقی شده اند اما مؤلفه اعجاز به طور مستقیم مورد اشاره قرار نگرفته و در آیه یا آیاتی صریح، بر اعجاز به عنوان علت تنزیل پای فشرده نشده است.
همین عدم اشاره صریح و مستقیم می توانسته است در انصراف ذهن اصولیان از مؤلفه اعجاز، تأثیر گذاشته و آنان را در اندیشه انتخاب قیودی دیگر فرو برد. چنانکه سمعانی در این باره می نویسد:
«أن تعلیل الإنزال بالإعجاز لم یثبت فی کتاب و لا سنه و انه و إن وقع التعجیز بمثله فلذلک آیه من آیاته لا عله لتنزیله» (صنعانی، ۱۹۸۹، ص ۱۳).
۳ – ۵ – ۲ – تحلیل شرایط گفتمانی
نیمه دوم قرن چهارم و تمامی قرن پنجم را باید زمانی دانست که در آن، چرایی و چگونگی معجزه بودن قرآن همچنان در حال کاویدن و رویارویی با آراء مختلف بوده و از این رو اعجاز، برخوردار از تعریفی جامع و مانع و هویتی مشخص نبوده است. از آنجا که یکی از شرایط اصلی تعریف، اعرف بودن معرف است (علامه حلی، ۱۳۷۱، ص۲۰۸)
این عدم ثبات می توانسته مانعی جدی بر سر راه استفاده از اعجاز به عنوان قیدی در تعریف قرآن باشد. به ویژه آنکه این تعریف، توضیح اصطلاحی را بر عهده داشته که در طول تاریخ فرهنگ اسلامی از جایگاه مهمی برخوردار بوده و البته میزان این اهمیت به طور طبیعی در علم اصول دو چندان نیز بوده است.
چه اینکه مهم ترین هدف اصولیان از تعریف، اثبات حجیت یکی از ادله استنباط حکم شرعی بوده و این هدف، جز با قیودی برخوردار از چارچوب نظری مشخص که اما و اگرها و شک و تردیدها را تا حد زیادی پشت سر گذاشته بودند، محقق نمی شده است.
شواهدی که بر عدم ثبات اعجاز صحه گذاشته و آن را از گردونه انتخاب در تعاریف سده پنجم خارج کرده، به این شرح است:
صفحه ۲۹ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
۳ – ۵ – ۲ -۱- تأخر زمانی مؤلفه اعجاز
شواهد تاریخی نشان می دهد مباحث مربوط به اعجاز از نظر زمانی به نسبت دو قید «منقول» و «مکتوب»، دیرتر به آثار اسلامی راه یافته و از این نظر برای نفوذ به مباحث مختلف، به زمانی بیشتر احتیاج داشته است. یکی از محققان معاصر در این باره می نویسد:
«علی رغم شکل گیری مهم ترین نظرات کلامی پیرامون اعجاز تا اواخر قرن سوم، اصطلاح اعجاز و مباحث پیرامونی آن، دیرتر و کم فروغ تر از سایر مباحث قرآنی، پا به عرصه آثار اسلامی نهاده اند.
مقایسه ای میان کمیت بحث اعجاز قرآن با دیگر مباحث مهم و مطرح قرآنی و تفسیری، گویای آن است که بسیاری از این مباحث همچون «اسرائیلیات»، «اسباب النزول»، «فضائل القرآن و فضائل السور»، واژگان دخیل در قرآن»، «مجاز در قرآن»، «متشابه القرآن»، «غریب القرآن»، «ناسخ و منسوخ»، کیفیت جمع و تدوین قرآن»، «رسم المصحف» و «قرائات»، رونق و رواج فراوان داشته و همگی مباحثی رایج و متداول در فضای علمی مسلمانان سه قرن نخست بوده اند.
مقوله «قرائات» که در گزینش قید «منقول متواتر»، نقشی بسزا داشته، در قدیمی ترین متون اسلامی، از جمله کتاب های المصاحف» و نیز آثار ادبی شکل گرفته پیرامون قرآن همچون «مجاز القرآن»، «مشکل القرآن» و غریب القرآن» ثبت و ضبط دقیق یافته و از همین رو، در قدیم ترین تفاسیر قرآن طی سه قرن نخست مانند تفسیر طبری و معانی القرآن فراء، توجه فراوانی به آن شده است.
این در حالی است که ادبیات و آثار اسلامی پدید آمده تا میانه قرن سوم، در میان انبوهی از مباحث و پرسش های مختلف قرآنی و تفسیری، توجه مستقیم و قابل توجهی به موضوع اعجاز قرآن نشان نداده است.
برای نمونه، طبری با آنکه در اواخر قرن سوم هجری، در مقدمه تفسیر خود، به تفصیل درباره روایت «سبعه احرف» سخن گفته، اما نه در این مقدمه، سخنی در باب اعجاز قرآن می گوید و نه در سراسر تفسیر، اصطلاحاتی چون «اعجاز القرآن» یا «معجزه القرآن» و مانند آن را به کار می برد. اندک اشارات او ذیل آیه بیست و سوم سوره بقره نیز تنها به مسأله تحدی قرآن باز می گردد.
همچنین در روایات امامان شیعه نیز به ندرت اشاره ای به موضوع اعجاز قرآن و تبیین وجه آن می یابیم. این در حالی است که موضوعات قرآنی فراوانی در جوامع حدیثی کهن شیعه وجود دارد» (نک: کریمی نیا، ۱۳۹۲، صص ۱۱۹-۱۲۰).
در قرن چهارم و پنجم نیز گرچه بحث اعجاز در آثار کلامی، قرآنی و تفسیری حضوری انبوه و پررنگ دارد، اما همچنان نوپا بوده و از این رو قابلیت آن را نداشته تا به عنوان مؤلفهای محکم برای یکی از مهم ترین ادله استنباط احکام شرعی به کار آید.
این در حالی است که اصطلاحات مکتوب و منقول، به نسبت اصطلاح اعجاز آشناتر و مأنوس تر و در نتیجه برای تعریف قرآن، مطمئن تر و قابل تکیه تر به نظر می رسیده اند.
صفحه ۲۹ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
۳ – ۵ – ۲ – ۲ – مناقشات کلامی در بحث اعجاز
شواهد متعدد نشان می دهد نخستین بذرهای اندیشه اعجاز قرآن، در میان مجادلات کلامی بین الادیانی و در میان متکلمان فرق مختلف اسلامی کاشته شده است.
گرچه تمامی مباحث علمی با نوعی از چالش ها دست به گریبان اند و اگر این گونه نبودند هیچ گاه مجال رشد و توسعه نمی یافتند اما طبیعی است که مباحث شکل گرفته و رشد یافته در فضای جدل و تقابل که از همان آغاز در پس هر سخن، نظر و واکنشی متقابل را تجربه کرده اند، دیرتر رنگ آرامش و ثبات به خود دیده و برای دستیابی به ثبات به زمانی بیشتر احتیاج دارند.
شواهد تاریخی مربوط به سده سوم، نشان از آن دارند که موضوع اعجاز، محور بسیاری از مجادلات و مناظره های بین الادیانی بوده و یکی از مهم ترین پرسش ها در آثار جدلی مسلمانان و اهل کتاب آن بوده است که عناصر یا مقومات اصلی یک دلیل معتبر برای تصدیق ادعای نبوت هر پیامبر چه باید باشد؟
به تناسب بحث از این امر، یهودیان و مسیحیان در آثار خود، معجزات مشهور حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) را به تفصیل ذکر می کردند و مسلمانان نیز علاوه بر بازگویی معجزات نقل شده برای پیامبر اکرم (ص)، به تدریج اعجاز نهفته در متن قرآن را مطرح می کردند.
از این زمان به بعد، نوشته ها و مکاتبات قابل توجهی میان عالمان مسلمان و علمای اهل کتاب در این باره ردوبدل شده و این پرسش ها و پاسخها حتی به تألیف آثاری مستقل پیرامون اعجاز انجامیده است.
در برابر جدل های کلامی یهودیان و مسیحیان، افزون بر این آثار مستقل، کتاب های دیگری نیز به قصد دفاع از اسلام و نبوت پیامبر اکرم (ص) و با عناوین کلی دلائل النبوه و اعلام النبوه و عباراتی از این دست به رشته تحریر در آمدند که بخش قابل توجهی را به موضوع اعجاز اختصاص می دادند.
با گذر از قرن چهارم، نگاشته های جدلی مسلمانان علیه یهودیان و مسیحیان و بالعکس، با تفصیل و وضوح بیشتری در باب اعجاز قرآن سخن می گویند.
این ادبیات تقابلی و گاه جدلی در برخی مناطق اسلامی به ویژه عراق، شامات و مصر رواج بسیار داشته و طی قرون دوم تا ششم، به تناسب اوضاع و احوال فرهنگی و منطقه ای، تحول و تطور یافته است؛ اما تنها بستر جدال آمیز تکوین و رشد مقوله اعجاز، مجادلات کلامی بین الادیانی نبوده است؛ بلکه مناقشات دورن مذهبی و میان خود متکلمان مسلمان نیز در شکل گیری مبحث اعجاز قرآن و نظریه پردازی درباره آن تأثیر داشته است.
معتزله از نخستین گروه های اسلامی بودند که نظریه های کلامی متعددی را پیرامون اعجاز قرآن مطرح کرده، مخالفان خود را به واکنش و پاسخ واداشته و موضوع اعجاز را به موضوعی بحث برانگیز و چالشی تبدیل کرده اند (کریمی نیا، ۱۳۹۲، صص ۱۲۲-۱۳۰).
صفحه ۳۰ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن از نظر اصولیان سده پنجم و ششم
می توان گفت تأثیری که این خاستگاه کلامی و این فضای توأم با چالش بر وجهه اعجاز داشته، می توانسته است آن را از تعاریف اصولیان دور و دورتر کند. چه اینکه می توانسته است آن را به عنوان مؤلفه ای شکل گرفته در فضای جدل و در نتیجه بی ثبات و ساخت نیافته بنمایاند.
بر این اساس می توان گفت در زمان ارائه نخستین تعاریف قرآن در علم اصول، اثبات گزاره قرآن، معجزه است» همچنان در حال گفتگو و چانه زنی بوده و اعجاز، ویژگی کاملا تثبیت شده ای برای متن مقدس دانسته نمی شده است.
۳ – ۵ – ۲- ۳ – شکل گیری مباحثی نو پیرامون اعجاز
شواهد تاریخی نشان می دهند که اعجاز، حدود نیم قرن پیش از ارائه اولین تعاریف اصولی از قرآن، با ورود به مرحله ای جدید، در حال تجربه کردن تحولاتی مهم و نیز طرح نظریات مختلف پیرامون خود بوده است.
با آنکه عمده نظریات کلامی در خصوص وجوه اعجاز قرآن در قرن های دو و سه شکل گرفته بودند و نیز با آنکه در نیمه نخست قرن چهارم، نظریه پردازی در حوزه اعجاز رو به افول گذاشته و نظریات از پیش موجود، رو به سوی تدقیق، توسعه، تعدیل و پاسخ دهی به اشکالات نهاده بودند، مجددا پس از گذشت نیم قرن سکوت، بحث از اعجاز رونق یافت و در نیمه دوم قرن چهارم، کتاب هایی مهم در این حوزه به نگارش در آمد.
از دلایلی که اعجاز را دیگر بار در محافل علمی مطرح ساخت، تألیف کتابی مستقل از سوی ابوعبدالله جعل از متکلمین متأخر معتزلی با عنوان «جواز القرائه الصلاه بالفارسیه» بود که مبتنی بر فتوای فقهی ابوحنیفه درباره جواز خواندن قرآن در نماز به زبان فارسی، به نگارش در آمده و مبانی نظری آن را بررسی کرده بود.
دفاع وی از ترجمه، با استدلالی مبتنی بر معجزه نبودن لفظ قرآن، موجی از مخالفت را بر ضد ترجمه برانگیخت و افزون بر نقدهای مستقیم، نقدهای غیر مستقیم را نیز از طریق تأکید بر اعجاز لفظی قرآن شکل داد.
بدین ترتیب در واکنش به تحریک ایجاد شده توسط این تألیف، پرونده اعجاز که به مدت نیم قرن بسته شده بود، از نو گشوده شد و افرادی با گرایش های مختلف کلامی، به اثبات اعجاز لفظی، افزون بر اعجاز معنوی روی آورده، ترجمه قرآن را به دلیل عدم تحقق اعجاز لفظی در آن غیر ممکن دانستند. قاضی ابوبکر باقلانی از متکلمان اشعری (باقلانی، ۱۶۲۱، ص۱۷۳)،
علی بن عیسی رمانی از علمای معتزله و ابوسلیمان خطابی از اصحاب حدیث در اواخر قرن چهارم به ارائه آثاری در این زمینه پرداخته، بر اعجاز لفظی قرآن اصرار ورزیدند (رمانی و خطابی، ۱۳۸۷، صص۵۰-۸۰).
دفاع از اعجاز لفظی در مقابل دفاع از ترجمه، سبب شد تا نظریات از پیش موجود همچون صرفه، دیگربار فرصت طرح پیدا کنند؛
صفحه ۳۲ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
برای نمونه در مذهب امامیه، شیخ مفید صرفه را پذیرفت (مفید، ۱۶۱۳، ص ۹۳) و اندکی بعد شاگردش سید مرتضی، این نظریه را با تغییراتی برگزید (علم الهدی، ۱۳۸۲، صص ۹۳-۹۹). بدین ترتیب فرهنگ اسلامی در نیمه دوم قرن چهارم و نیز در قرن پنجم، دیگربار شاهد اوج گیری نظریه پردازی در باب وجوه اعجاز قرآن بوده است (پاکتچی، ۱۳۸۷، جلسه سوم).
همچنین جریان دیگری که از اواخر قرن چهارم آغاز شد، پیوند نظریه پردازی های جدید کلامی در باب اعجاز قرآن با مقوله تفسیر بوده است. به گونه ای که پرسش از اعجاز قرآن و وجه آن، به عنوان موضوعی تفسیری و علوم قرآنی در آثار عالمان و مفسران – عمدتا معتزلی – طرح می شده است. تفاسیر و آثار ادبی این قرن نیز نشانه های روشنی از طرح جدی موضوع اعجاز قرآن دارد.
از اوایل قرن پنجم، بسیاری از متکلمان و ادیبان اسلامی، موضوع اعجاز قرآن و تبیین جوانب مختلف آن را همراه با ردیه هایی علیه مخالفانشان به تفاسیر قرآن وارد کردند (کریمی نیا، ۱۳۹۲، ص ۱۳۰).
تمامی این شواهد نشان می دهند که در سده چهارم و پنجم، موضوع اعجاز و اثبات آن برای قرآن، موضوعی مناقشه انگیز بوده است. به همین دلیل نیز برخی اصولیان، اعجاز را لازمی غیر بین دانسته و استفاده از آن را برای تعریف قرآن برنتابیدند؛ چرا که از نظر آنان اگر اعجاز، لازم بین بود، نمی بایست چنین مورد شک و شبهه و پرسش قرار گیرد (شوکانی، ۱۶۱۹، ج۱، ص۸۹)؛
این در حالی است که قیود کتابت، نقل و انزال می توانسته اند لازم بین تلقی شوند، چه اینکه این تعاریف برای آن دسته از مخاطبان ارائه شدند که از عصر نزول فاصله داشته و زمان نبوت را درک نکرده بودند.
برای این دسته از مخاطبان فاصله گرفته از عصر نزول که هیچ گاه قرآن را منفک از کتابت و نقل ندیده و به عبارتی دیگر، همواره قرآن را با کتابت و نقل در مصاحف می شناخته اند، این قیود، بین بوده و نسبت به اعجاز، دلالت واضح تری بر مقصود داشته اند (تفتازانی، بی تا، ج ۱، ص ۴۶).
در آثار قرآن پژوهی معاصر نیز همین تحلیل نسبت به مؤلفه های «نقل» و «کتابت» تکرار شده است (برای نمونه نک: ابوشهبه، ۱۶۲۳، ص ۲۱/ سلامه، ۲۰۰۲، ج ۱، ص ۲۰).
بدین ترتیب در حالی که معجزه بودن قرآن همچنان در حال کاویدن و مناقشه بوده، منقول» و «مکتوب» بودن قرآن، از پذیرش بیشتری برخوردار بوده و می توانسته گزینه ای مناسب برای تعریف قرآن محسوب شود.
باید یادآور شد بی ثبات دانستن مقوله اعجاز و در نتیجه ناکار آمد پنداشتن آن برای تعریف قرآن می توانسته است در برخی بومها، شدت بیشتری داشته باشد. چرا که در قرون نخست، عموم آثار مربوط به بحث اعجاز، در عراق و شامات به رشته تحریر در آمده اند و دامنه نگارش این آثار با مقداری تأخیر، به شرق و غرب مناطق اسلامی چون خراسان، ماوراءالنهر و نیز مغرب و اندلس کشیده شده است (کریمی نیا، ۱۳۹۲، ص ۱۳۵).
صفحه ۳۳ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
حال با توجه به این نکته یعنی تأخیر ورود مباحث اعجاز به شرق و غرب جهان اسلام نسبت به مرکز و پایتخت آن، باید گفت اصولیان ارائه دهنده گروه نخست تعاریف، یعنی تعاریف مربوط به قرن پنجم نیز عموما در بومهایی زیسته اند که در آنها به موضوع اعجاز و نظم قرآن دیرتر از دیگر مراکز علمی و فرهنگی جهان اسلام پرداخته شده است.
ابوزید دبوسی، ابن حزم اندلسی، سرخسی، سمعانی، بزدوی و غزالی همگی از کسانی بوده اند که در این دسته از مناطق جهان اسلام زیسته اند و طبیعی است که حتی اگر خود کاملا با زوایای پنهان و آشکار مقوله اعجاز نیز آشنا بوده باشند، اما گفتمان
حاکم بر مکان زندگی آنان، اجازه استفاده از اصطلاح نه چندان مأنوس اعجاز برای تعریف قرآن را نمی داده است.
۴-۲-۵-۳- انحصاری ندانستن ویژگی اعجاز برای قرآن
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد در نیمه دوم قرن چهارم مباحثی در مورد اعجاز احادیث نبوی وجود داشته و به نظر می رسد در این زمان، مؤلفه اعجاز از ویژگی های قرآن و حدیث به طور مشترک دانسته می شده است. نمونه ای از انعکاس این بحث را می توان در کتاب تلخیص البیان اثر سید رضی بازجست. آنجا که می نویسد:
«أیهما أسبق؟ مجازات القرآن أم المجازات الثبویه؟ و لقد وجد الشریف نفسه أمام نصین أو مصدرین من مصادر البلاغه العربیه، أولهما معجز و هو القرآن الکریم الذی أنزل على النبی محمد، و ثانیهما فیه من معجزات البلاغه و الفصاحه و جوامع الکلم ما جعله تالیه لکلام الخالق، و فوق کلام المخلوقین» (شریف رضی، ۱۶۰۷، ص ۹۲).
یکی از مقاصد اصولیان از تعریف قرآن چنان که پیش تر اشاره شد تفکیک مرزهای میان متن مقدس مسلمین و سنت بوده است؛ چه اینکه مرز این دو، به عنوان دو منبع مهم شریعت کاملا به یکدیگر نزدیک بوده و لازم بوده است که جایگاه هر یک در استنباط احکام شرعی روشن و تعیین شود.
طبیعی است در این میان، مؤلفه هایی از کارآمدی لازم برای این منظور برخوردار بوده اند که بتوانند ویژگی های خاص قرآن را که سنت فاقد آن بوده است بنمایانند.
این در حالی است که بحث از معجزه بودن احادیث نبوی در نیمه دوم قرن چهارم نشان از آن دارد که در آن زمان، مؤلفه اعجاز حداقل در نزد برخی از دانشمندان به عنوان یک مؤلفه اختصاصی برای قرآن شناخته نمی شده و قرآن و احادیث نبوی، هر دو در اتصاف به این ویژگی مشترک دانسته می شده اند.
طبیعی است که با وجود باور به این اشتراک، اعجاز نمی توانسته است مؤلفه ای اختصاصی و کارآمد برای معرفی قرآن محسوب شود.
صفحه ۳۴ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن از دید اصولیان سده پنجم و ششم
با توجه به آنچه گذشت می توان یکی از دلایل عدم اقبال اصولیان قرن پنجم به گزینه اعجاز برای معرفی قرآن را در کمیت و کیفیت طرح مقوله اعجاز در طول قرون چهارم و پنجم باز جست.
باید افزود بازتاب این شرایط، تنها در آثار اصولیان نبوده و حتی در آثار قرآن پژوهان این قرون نیز منعکس شده است. چنانکه باقلانی در کتاب مهم قرآنی خود پیرامون اعجاز، پیرامون تعریف قرآن آورده است:
«أن القرآن الذی هو متلو محفوظ مرسوم فی المصاحف، هو الذی جاء به النبی صلى الله علیه و سلم – وأنه هو الذی تلاه على من فی عصره ثلاث وعشرین سنه. والطریق إلى معرفه ذلک هو النقل المتواتر الذی یقع عنده العلم الضروری به» (باقلانی، ۱۶۲۱، ص۱۵).
۳ – ۵ – ۲ – ۵ – رونق مؤلفه های «منقول» و «مکتوب» در آثار اسلامی
گرچه می توان تعریف ارائه شده از قرآن در علم اصول با محوریت قیود منقول و مکتوب را ابداعی و نخستین تعریف متن مقدس در تاریخ علوم اسلامی به شمار آورد، اما باید توجه داشت که مؤلفه های به کار رفته در این تعریف، اختراعی و ابداعی نبوده و در دیگر علوم اسلامی نیز سابقه داشته اند.
چنان که در برخی آثار مربوط به سده های چهارم و پنجم، در طی بحث از مباحث بسمله و نیز تحریف و جمع قرآن، از ویژگی «تواتر» و «بین دفتی المصاحف» سخن به میان آمده است. به عنوان مثال جصاص در کتاب احکام القرآن، نقل متواتر را تنها طریق اثبات قرآنیت برشمرده و با توجه به این مطلب، جزئیت بسمله در تمامی سور را زیر سؤال برده است (جصاص، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۱۲).
نیز ابوبکر باقلانی در کتاب الانتصار در دفع شبهات پیرامون تحریف، از بین الدفتین بودن قرآن سخن گفته است (باقلانی، ۱۶۲۲، ج۱، ص۵۹). همچنین احمد العاصمی در سده چهارم، در مخالفت با برخی روایات دال بر موجود بودن برخی آیات نزد عایشه و سپس از بین رفتن آنها قرآن را «متلو» و «مکتوب در مصاحف» خوانده و چنین رخدادی را با توجه به این دو ویژگی غیر ممکن دانسته است (جفری، ۱۳۹۲ ش، صص ۸۵- ۸۶).
بدین ترتیب اگر چه مبدع این تعریف با همین شکل و با کم و کیف عناصر به کار رفته در آن، اصولیان بوده اند و در آثار دیگر علمای اسلامی نمی توان تعریف مذکور را با همان شاکله و چینش یافت، اما این عبارات به روشنی گویای آن اند که در برخی آثار مربوط به سده های چهارم و پنجم، می توان تأکید بر عناصر به کار رفته در این تعریف که نشان گر شناخته بودن و رواج این عناصر در زمان ارائه آن است را باز جست.
صفحه ۳۵ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
نتیجه گیری
۱- اصولیان در نخستین تعاریف مشخصی که از قرآن به دست داده اند، از مؤلفه های «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف» استفاده کرده اند. البته گاه بر این مؤلفه های محوری، مؤلفه هایی دیگر مانند «منزل» و «دارنده نظم و معنا به صورت توأمان» را نیز افزوده اند که مطالعه آنها نیازمند پژوهشی دیگر است.
٢- به کار گیری مؤلفه های مذکور در تعریف قرآن برآمده از دلایل مختلفی است که دستیابی به آنها در پژوهش حاضر از دو طریق صورت گرفته است:
نخست، مطالعه گفته های برخی اصولیان که دلیل انتخاب این دو مؤلفه را به صورت واضح شرح داده اند. دوم، بررسی گفتمان علمی حاکم بر عصر اصولیان سده پنجم و ششم که از طریق مطالعه سایر کتب علوم اسلامی و نه صرفا آثار اصولی انجام گرفته است.
٣- مهم ترین دلایل انتخاب مؤلفه های مذکور را می توان به دو گروه تقسیم کرد: نخست، دلایل انتخاب مؤلفه های «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف» و دوم، دلایل عدم انتخاب مؤلفه رقیب این دو، یعنی «اعجاز».
۴- دلایل انتخاب مؤلفه های «منقول متواتر» و «مکتوب در مصاحف» عبارت اند از:
نقش منقول متواتر» در اثبات حجیت ادله، نقش تاریخی این دو در جمع و گردآوری قرآن، رواج مباحث پیرامونی قرائات و رونق مباحث پیرامون تواتر، رواج و رونق مؤلفه های «منقول» و مکتوب» در آثار اسلامی مربوط به قرون چهارم و پنجم
۵– دلایل عدم انتخاب مؤلفه رقیب این دو، یعنی اعجاز عبارت اند از:
تأثیر پذیری اصولیان سده پنجم از باورهای کلامی موجود در عصر آنان در مورد حد اعجاز، عدم اشاره مستقیم به مؤلفه اعجاز در قرآن به عنوان هدف نزول آن، عدم برخورداری اعجاز از تعریفی جامع و مانع و هویتی مشخص در قرن پنجم به دلایل ذیل:
الف) نوپایی و متأخر بودن مؤلفه اعجاز نسبت به مؤلفه های «منقول» و «مکتوب»؛
ب) شکل گیری مؤلفه اعجاز در میان مجادلات کلامی بین الادیانی و متکلمان فرق اسلامی؛
ج) شکل گیری تحولات مهم پیرامون اعجاز در نیمه دوم قرن چهارم؛ د) اتصاف سنت به اعجاز، افزون بر اتصاف قرآن به اعجاز و در نتیجه انحصاری ندانستن ویژگی اعجاز برای قرآن در سده چهارم و پنجم.
صفحه ۳۶ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان
در پایان، یاد کرد این نکته ضروری است که مفهوم قرآن در سده های پنجم و ششم یعنی مفهوم مبتنی بر دو مؤلفه «نقل» و «کتابت»، آخرین مفهوم این اصطلاح در علم اصول نبوده بلکه از سده هفتم، مفهوم قرآن در این علم تغییر یافته و تا نیمه دوم سده نهم، رقیب این دو مؤلفه، یعنی مؤلفه اعجاز، در تعاریف جایگزین شده است.
فحص از علل و عوامل این جایگزینی و بررسی چرایی تغییر و تحولات مفهومی اصطلاح قرآن در سده های مذکور، گامی است که توسط همین نویسندگان در مقاله ای دیگر با عنوان «تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده هفتم و هشتم با تکیه بر مؤلفه اعجاز» برداشته شده که در آینده منتشر خواهد شد.
طبیعی است درک دقیق تغییرات مفهومی اصطلاح قرآن در طول تاریخ علم اصول، نیز اطلاع از روش تاریخی مطالعه مفاهیم، مستلزم مطالعه هر دو مقاله به عنوان دو نوشتار مکمل یکدیگر است.
صفحه ۳۷ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
منابع و مأخذ
۱. ابن امیرالحاج، محمد بن محمد؛ التقریر و التحبیر؛ چ ۲، بی جا: دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۳ ق.
٢. ابن جزری، محمد بن محمد؛ شرح طیبه النشر فی القراءات؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۵ م.
٣. ابن جزری، محمد بن محمد؛ النشر فی قرائات العشر؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، بی تا.
۴. ابن حزم، علی بن احمد؛ الاحکام فی أصول الاحکام، به کوشش: أحمد محمد شاکر، بیروت: دار الآفاق الجدیده، بی تا.
۵. ابن حزم، علی بن احمد؛ الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ ق.
۶. ابن دهان، محمد بن على؛ تقویم النظر فی مسائل خلافیه ذائعه و نبذ مذهبیه نافعه؛ به کوشش: صالح بن ناصر الخزیم، ریاض: مکتبه الرشد السعودیه، ۱۴۲۲ ق.
٧. ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن أحمد؛ روضه الناظر و جنه المناظر فی أصول الفقه على مذهب الإمام أحمد بن حنبل؛ چ۲، بی جا: مؤسسه الریان للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۲۳ ق.
۸. ابن مجاهد، أحمد بن موسی السبعه فی القراءات؛ به کوشش: شوقی ضیف، چ۲، قاهره: دار المعارف، ۱۴۰۰ق.
۹. ابن نجار، محمد بن احمد؛ شرح الکوکب المنیر، به کوشش: محمد الزحیلی، نزیه حماد، چ۲، بی جا: مکتبه العبیکان، ۱۴۱۸ ق.
۱۰. ابوحیان، محمد بن یوسف؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ به کوشش: محمد جمیل صدقی، بیروت: دار الفکر، ۱۴۲۰ ق.
۱۱. ابو شهبه، محمد بن محمد المدخل لدراسه القرآن الکریم، چ ۲، قاهره: مکتبه السنه، ۱۴۲۳ ق.
۱۲. آمدی، سیف الدین؛ الأحکام فی أصول الاحکام، به کوشش: عبدالرزاق عفیفی؛ بیروت: المکتب الإسلامی، بی تا.
۱۳. باقلانی، ابوبکر؛ اعجاز القرآن، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ ق.
۱۴. باقلانی، ابوبکر؛ الانتصار للقرآن؛ به کوشش: محمد عصام القضاه، عمان: دار الفتح، ۱۴۲۲ق.
۱۵. بلاغی، محمدجواد؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن؛ قم: بنیاد بعثت، ۱۴۲۰ ق.
۱۶. بخاری، عبدالعزیز بن احمد؛ کشف الاسرار شرح أصول البزدوی؛ بی جا: دار الکتاب الإسلامی، بی تا.
۱۷. بهوتی، منصور بن یونس؛ کشاف القناع، چ۲، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ ق.
۱۸. پاکتچی، احمد، «ابن مجاهد»؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی،۱۳۷۰ ش.
۱۹. پاکتچی، احمد، «تواتر»؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۶، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۷ش.
صفحه ۳۸ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
۲۰. پاکتچی، احمد، درس گفتار تاریخ قرآن ۲؛ دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه امام صادق (ع)، ۱۳۸۹ ش.
۲۱. پاکتچی، احمد، درس گفتار نقد و بررسی ترجمه های قرآن کریم؛ دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه امام صادق (ع)، ۱۳۸۷ش.
۲۲. تفتازانی، مسعود بن عمر؛ التلویح: شرح التوضیح فی حل غوامض التنقیح؛ قاهره: مکتبه صبیح، بی تا.
۲۳. جدیع العنزی، عبدالله بن یوسف؛ تیسیر علم اصول الفقه؛ بیروت: مؤسسه الریان، ۱۴۱۸ ق.
۲۴. جصاص، احمد بن علی احکام القرآن؛ به کوشش: محمد صادق قمحاوی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.
۲۵. جفری، آرتور؛ مقدمتان فی علوم القرآن؛ به کوشش: عبدالله صاوی، قاهره: مکتبه الخانجی، ۱۳۹۲ ق.
۲۶. خلاف، عبدالوهاب؛ علم أصول الفقه و خلاصه تاریخ التشریع؛ قاهره: مطبعه المدنی «المؤسسه السعودیه بمصر»، بی تا.
۲۷. دانی، ابوعمرو؛ التیسیر فی القراءات السبع، چ۲، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۶ق.
۲۸. دبوسی، أبوزید عبدالله بن عمر؛ تقویم الأدله فی أصول الفقه؛ به کوشش: خلیل محی الدین المیس، بی جان دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ ق.
۲۹. دراز، محمد بن عبدالله ؛ النبأ العظیم: نظرات جدیده فی القرآن؛ بی جان دار القلم للنشر والتوزیع، ۱۴۲۶ ق.
۳۰. دیب البغا، مصطفی، دیب مستو، محی الدین الواضح فی علوم القرآن؛ چ۲، دمشق: دار الکلم الطیب، دار العلوم الانسانیه، ۱۴۱۸ ق.
۳۱. رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن؛ چ۳، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۹ ش.
۳۲. رمانی، علی بن عیسی و دیگران؛ ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن؛ به کوشش: محمد خلف الله، محمد زغلول، چ۲، قاهره: دار المعارف، ۱۳۸۷ ق.
۳۳. زرقانی، محمد عبد العظیم؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
۳۴. زرکشی، ابوعبدالله؛ البرهان فی علوم القرآن؛ بیروت: دار المعرفه، ۱۴۱۰ق.
۳۵. زرکشی، ابوعبدالله؛ تشنیف المسامع بجمع الجوامع لتاج الدین السبکی؛ مکه: مکتبه قرطبه للبحث العلمی، ۱۴۱۸ ق.
۳۶. سرخسی، محمد بن احمد؛ الاصول؛ بیروت: دار المعرفه، بی تا.
۳۷. سلامه، محمدعلی؛ منهج الفرقان فی علوم القرآن؛ قاهره: دار نهضه مصر، ۲۰۰۲م.
۳۸. سلمی، عیاض بن نامی؛ اصول الفقه الذی لا یسع الفقیه جهله؛ ریاض: دار التدمریه، ۱۴۲۶ ق.
۳۹. سمعانی، منصور بن محمد؛ قواطع الادله فی الاصول؛ به کوشش: محمد حسن اسماعیل، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ ق.
۴۰. سهروردی، یحیی؛ منطق التلویحات، به کوشش: علی اکبر فیاض، تهران: بینا، ۱۳۳۴ ش.
صفحه ۳۹ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
۴۱. شریف الرضی، محمد بن الحسین؛ تلخیص البیان فی مجازات القرآن؛ بیروت: دار الاضواء، ۱۴۰۷ق.
۴۲. علم الهدی، علی بن حسین؛ الذریعه إلى أصول الشریعه؛ به کوشش: ابوالقاسم گرجی، تهران: بی نا، ۱۳۴۸ش.
۴۳. علم الهدی، علی بن حسین؛ الموضح عن جهه اعجاز القرآن (الصرفه)، به کوشش: محمدرضا انصاری، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱۳۸۲ ش.
۴۴. علم الهدی، علی بن حسین؛ الحدود و الحقائق ضمن رسائل الشریف المرتضی؛ به کوشش: احمد حسینی، قم: بی نا، ۱۴۰۵ ق.
۴۵. سیوطی، جلال الدین؛ الاتقان فی علوم القرآن؛ چ۲، بیروت: دار الکتاب العربی، ۱۴۲۱ ق.
۴۶. شافعی، محمد بن ادریس: الرساله؛ به کوشش: احمد شاکر، قاهره: مکتبه الحلبی، ۱۳۵۸ ق.
۴۷. شوکانی، محمد بن على؛ إرشاد الفحول إلى تحقیق الحق من علم الاصول؛ به کوشش: احمد عزو عنایه، دمشق: دار الکتاب العربی، ۱۴۱۹ ق.
۴۸. فیروزآبادی شافعی، ابراهیم بن على، اللمع فی أصول الفقه؛ چ۲، بیجا: دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ ق.
۴۹. مفید، محمد بن محمد؛ اوائل المقالات؛ قم: المؤتمر العالمى للشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
۵۰. صنعانی، محمد بن اسماعیل، أصول الفقه المسمى إجابه السائل شرح بغیه الامل: شرح منظومه الکافل بنیل السؤل فی علم الاصول؛ به کوشش: قاضی حسین بن أحمد سیاغی، حسن محمد مقبولى الأهدل، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۹۸۶ م.
۵۱. طبری، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
۵۲. عتر، نورالدین؛ علوم القرآن الکریم؛ دمشق: مطبعه الصباح، ۱۴۱۴ ق.
۵۳. عطار، حسن بن محمد؛ حاشیه العطار على شرح الجلال المحلی على جمع الجوامع، بی جا: دار الکتب العلمیه، بی تا.
۵۴. علامه حلی، حسن بن یوسف؛ جوهر النضید فی شرح منطق التجرید (نصیر الدین الطوسی)؛ به کوشش: محسن بیدار فر، ج۵، قم: انتشارات بیدار، ۱۳۷۱ ش.
۵۵. علامه حلی، حسن بن یوسف؛ منتهى المطلب؛ تبریز، بی نا، ۱۳۳۳ش.
۵۶. غزالی، محمد بن محمد؛ المستصفی؛ به کوشش: عبدالسلام عبد الشافی، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
۵۷. قاسمی، جمال الدین، محاسن التأویل، به کوشش: محمد باسل عیون السود، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
۵۸. کریمی نیا، مرتضی؛ «ریشه های تکوین نظریه اعجاز قرآن و تبیین وجوه آن در قرون نخست »؛ مجله پژوهشهای قرآن و حدیث، دوره ۴۶، ش۱، ۱۳۹۲ ش.
۵۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به کوشش: علی اکبر غفاری، ج ۴، تهران: دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ ق.
صفحه ۴۰ مقاله تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
۶۰. مجیدی، عبدالسلام مقبل؛ تلقى النبی (ص) الفاظ القرآن؛ بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۲۱ق.
۶۱. مسلم، مصطفی؛ مباحث فی إعجاز القرآن؛ چ۳، دمشق: دار القلم، ۱۴۲۶ ق.
۶۲. نحاس، احمد بن محمد؛ اعراب القرآن؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ ق.
۶۳. نووی، محی الدین، المجموع فی شرح المهذب؛ بیروت: دار الفکر، بی تا.
پایان متن مقاله: تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
اصطلاحات پرتکرار مقاله:
اصطلاح قرآن ؛ مفهوم قرآن ؛ تعریف قرآن ؛ اصولیان سده پنجم و ششم ؛ تعاریف قرآن | مفهوم شناسی قرآن ؛ قرائت ؛ علم اصول ؛ کتابت قرآن ؛ قرائات قرآن ؛ حجیت قرآن ؛ جمع قرآن ؛ اعجاز قرآن ؛ نزول قرآن
مقالات مرتبط با موضوع اصطلاح قرآن (برای دانلود روی عنوان مقالات کلیک نمایید):
موسیقی عربی و قرائت قرآن کریم
پژوهشی در قرائت صحیح قرآن
ارتباط اختلاف قرائات با تحریف قرآن
نقش زهری در روایات اصلی جمع قرآن
نگرش تاریخی به روایات قرائات اهل بیت
وجه اعجاز قرآن کریم در کلام امام رضا (ع)
نقدی بر هفت نمونه از دعاوی اعجاز علمی قرآن
زمینه های تاریخی شکل گیری انگاره تواتر قراءات
زمینه های تاریخی شکل گیری انگاره تواتر قراءات
تبیین ریشه های قرآنی اندیشه کلامی اعجاز قرآن
بازخوانی اعجاز قرآن کریم با تاکید بر تحلیل وجوه هدایتی آن
طبقه بندی و تحلیل آراء فقیهان شیعه در حوزه اختلاف قرائات
اعجاز قرآن به مثابه یکی از مبانی تفسیر قرآن؛ تحلیل و داوری
بررسی اعجاز لفظی و هنری قرآن کریم و ارتباط آن با آوا معنایی
انتهای پیام مقاله: تحولات مفهومی اصطلاح قرآن نزد اصولیان سده پنجم و ششم
معارف نت | پایگاه مقالات علوم قرآن و حدیث
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.