رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی

نویسنده
تاریخ انتشار
۲۲ آبان ۱۳۹۸
تعداد بازدید
1361 بازدید
رایگان

معرفی اجمالی مقاله: رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی ؛ سطح مقاله: علمی پژوهشی؛ سال انتشار: ۱۳۹۷؛ نویسندگان: سید محمدعلی علوی؛ محمدصادق جمشیدی راد؛ محمدعلی لسانی فشارکی؛ محمدحسن صانعی پور؛ موضوع: رفتارسازی زبان ؛ تعداد صفحات: ۲۸؛ فرمت فایل: PDF؛ مرجع دانلود: معارف نت | پایگاه مقالات علوم قرآن و حدیث ؛ حوزه تخصصی مقاله: علوم قرآن و حدیث ؛ واژگان کلیدی: رفتارسازی زبان | کنش زبانی | تثبت گفتاری | تربیت زبانی | قرآن کریم

 

عنوان کامل مقاله: رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی

    

مشخصات مقاله رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی:

عنوان مجله: دوفصلنامه کتاب قیم؛ شماره ۱۹، سال انتشار: ۱۳۹۷؛ نویسندگان: سید محمدعلی علوی؛ محمدصادق جمشیدی راد؛ محمدعلی لسانی فشارکی؛ محمدحسن صانعی پور؛ سطح مقاله: علمی پژوهشی


متن مقاله: 

صفحه ۱

رفتارسازی زبان با رویکردی قرآنی
رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی

رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی؛ صفحه ۲

۱- مقدمه

نطق و زبان در میان ساحات کنشگری انسان یعنی شناخت، عمل جوارحی و تکلم، ساحتی ممتاز بلکه گاه فصل ممیز او محسوب می شود. کلام، واسطه ملکوت عالم و ملک انسانی و مهم ترین ابزار رسولان خدا در انجام مأموریت بوده است چنانکه عصاره همه آموزه های آسمانی برای هدایت و تربیت انسان، قرآن کریم، نیز ماهیتی زبانی دارد.

مواجهه با این حقایق، نقش زبان را در حیات انسانی عموما و در رفتار او، به عنوان یکی از وجوه حیات او، خصوصا، مورد توجه قرار داده و این سؤال را بر می انگیزد که «زبان چه نقشی در ساختن و توجیه عمل انسان دارد؟».

به عبارت دیگر آیا می توان از واقعیتی تحت عنوان رفتارسازی زبان سخن گفت؟ از سوی دیگر، از قرآن کریم به عنوان کتابی که از هیچ امر مهمی در زمینه هدایت و کمال انسان فروگذار نکرده است توقع می رود که در مورد ساحتی به این اهمیت در وجود انسان یعنی «زبان» و نقش آن در هدایت و ضلالت او از جمله در رفتار و عمل جوارحی، آموزه ها و روشنگری هایی سازنده داشته باشد.

بر این اساس، پاسخ به این پرسش را در مقاله پیش رو پی می گیریم که «آیا از رفتارسازی زبان در بیان قرآن کریم می توان نشانی گرفت؟» به عبارت دیگر آیا با رویکردی قرآنی می توان از رفتار سازی زبان سخن گفت؟ و اینکه نشانه های آن در بیان و آیات قرآن کریم چیست؟

پاسخ قرآنی به پرسش فوق می تواند پشتوانه ای نظری در پی ریزی برنامه های گفتمان محور تربیتی در عرصه های مختلف از جمله رسانه ها و مراکز آموزشی و فرهنگی بوده و تبیینی کارساز برای رویکرد زبانی در آموزش قرآن کریم و جوابی به چرایی و چیستی تأثیر تلاوت و خواندن آیات، اوراد و ادعیه، مورد تأکید اولیاء دین، بر رفتار انسان باشد. 

در این پژوهش، مقصود از زبان عموم کنش های زبانی در هر دو نوع زبان القایی / مولد و زبان دریافتی / پذیرا است. در زبان القایی، فرد، مولد یک گفته و کلام است و مفاهیم موردنظر خود را در قالب کلمات و جملات القا می نماید. کنش ها در این نوع، از قبیل گفتن و نوشتن است اما در زبان دریافتی، فرد، گیرنده گفته و کلام از دیگری است. در این نوع زبان، کنشها از قبیل شنیدن، خواندن، گوش دادن و تلاوت است (نک: لاند، ۱۳۸۷، ص ۵۴).

همچنین مقصود از رفتار در عنوان مقاله، عمل جوارحی همسو با معنای مندرج و منتقل شده در کنش زبانی است؛ معنایی که یا مراد گوینده در زبان القائی، یا فهمیده شده از سوی کنشگر زبان در زبان دریافتی است.

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی، صفحه ۳

هرچند مطالعه در مورد نقش زبان در رفتار انسان را می توان در یکی از شاخه های معناشناسی کاربردی یا کارگفت نشانی گرفت (نک: صفوی، ۱۳۸۶، ص ۱۶۵) اما روش تحلیل و رویکرد این پژوهش، با آنچه در تحلیل کار گفتی مطرح است متفاوت می باشد.

بر خلاف تحلیل کار گفتی که به بررسی نتایج رفتاری یک مخاطبه خاص پرداخته و فراتر از معناشناسی و مطالعه معانی درون متنی، به قرائن حالیه و شرایط حاکم بر یک گفتگوی خاص یعنی بافت پیرامونی آن نظر می افکند(نک: صانعی، ۱۳۹۰، صص ۴۹ – ۱۲۶)، این مقاله رویکردی عام به رابطه زبان و رفتار داشته و در پی آن است که بیان و دیدگاه قرآن کریم را در مورد تأثیرات زبان و کنش های زبانی بر عملکرد انسان به طور عام با استفاده از معانی درون زبانی و روابط مفهومی درون متنی مورد مطالعه قرار دهد.

از سوی دیگر مفهوم کنش زبانی در این مقاله متفاوت از مفهوم کنش گفتاری یا کارگفت در نظریه کار گفت است، اگر چه در مواردی مانند کنش «گفته» که محصول کنش زبانی «گفتن» است با هم مطابقت دارند اما در مصادیق دیگر خود از جمله شنیدن، خواندن و نوشتن» در کنش زبانی و «باگفته» و «در گفته» در کار گفت، متفاوت از همدیگرند.

بر این اساس، روش تحلیل مورداستفاده در این مقاله نه روش تحلیل کارگفتی بلکه روش تحلیل معناشناختی درون متنی در بستر یک تحقیق موضوعی در قرآن کریم است.

سایر مطالعات قرآنی چه به صورت مستقل و چه ضمن کتب تفسیری نیز تحلیلی جامع از مسأله رفتارسازی زبان و دیدگاهی قرآنی در این باره ارائه نداده اند. لذا در این خلأ، این مقاله درصدد سامان دادن به تحقیقی موضوعی در باب این مسأله با روش توصیفی – تحلیلی است تا در نهایت، دیدگاهی حتی المقدور جامع از قرآن کریم را به دست آورده و ارائه دهد.

 

۲- تلازم و تناسب قول و عمل

رد پای نقش آفرینی قول در عمل را در ملازمت سخنانی خاص با رفتارهایی به خصوص، در گزارش های قرآن کریم می توان یافت. با این توضیح که از یک سو ملازمت دو چیز، اعم از اقتضا و سبیت یکی برای دیگری است و از سوی دیگر میان سبب و مسبب حتما گونه ای ملازمت برقرار است؛ لذا نخست به سراغ ملازمت میان رفتار و گفتار می رویم؛ چه ملازمت میان سخنان

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی, صفحه ۴

و رفتارهای پسندیده و ستوده و چه تلازم اقوال و اعمال نکوهیده. در ادامه نمونه هایی را به اختصار می آوریم:

– احسن القول بودن مستلزم صالح العمل بودن (فصلت: ۴۱/ ۳۳).

– در مراتب رفیعه و صعود الى الله، «کلم طیب»، ملازم عمل صالح» و یکی اوج بخش دیگری است (فاطر: ۳۵/ ۱۰).

– گفتاری خاص شاخصه و معرف صابران در مصائب (بقره: ۲/ ۱۵۵- ۱۵۶). – قول مقاتلان صابر فی سبیل الله منحصر در یک گونه گفتار (آل عمران: ۳/ ۱۴۶- ۱۴۷). – گفتار اهل صبر و عمل صالح، متفاوت از گفتار دیگران (هود: ۱۱/ ۹ -۱۱). – «اعتداء» و «إثم» ملازم تکذیب آیات الهی و «اساطیر الأولین» خواندن آن (مطففین: ۸۳/ ۱۲- ۱۴).

– «إتراف» و «اصرار بر حنث و گناه» ملازم با تردید افکنی در معاد (واقعه: ۵۶/ ۴۵ -۴۸).

– هم سخنی «اهل طغیان» برای انکار رسالت و اتهام زنی به پیامبران (ذاریات: ۵۱/ ۵۲-۵۳).

تأکید بر ملازمت و تناسب گفتار با رفتار، این سؤال را بر می انگیزد که حال منافقان و سخنان حقی که بر زبان می رانند چگونه است؟ آیا تناسبی با رفتار نادرست و گفتار احیانا درستشان وجود دارد؟ پاسخ این است که آنچه در منافقان رخ می دهد ناهماهنگی قول جهری و سخن علنی آنان با رفتارشان است، حال آنکه ما با دو نوع گفتار مواجهیم (ویگوتسکی، ۱۳۶۷، ص ۱۹۷).

یکی جهری و علنی، سخنی که بر زبان جاری شده و به گوش دیگران و حاضران می رسد؛ دیگری سری و درونی، سخنی که فرد با خود گفته یا به نحو زمزمه و نجوا ادا کرده یا در دل می گذراند (نک: راغب، ۱۴۰۴، ص ۴۱۵/ طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱۴، ص ۱۲۲).

آنچه در اینجا ناهماهنگ است عملکرد فرد با قول جهری و علنی اوست و قول سری و کلام پنهان فرد، همچنان و همواره در هماهنگی با عملکرد او می باشد. کارهایی از قبیل ارتباط و مراوده با غیر مؤمنان، سستی در اقدامات مؤمنانه و عقب نشستن از قتال و بخل در انفاق فی سبیل الله که در مورد منافقان گزارش شده است (نک: محمد: ۴۷/ ۲۰، ۲۶؛ مائده: ۵/ ۵۲؛ مجادله: ۵۸/ ۸-۱۳ نساء: ۴/ ۷۷؛ توبه: ۹/ ۷۶-۷۷)، اگر چه مغایر و ناهماهنگ با ادعای دهان پرکن ایمان و اطاعت آنهاست (نک: نور: ۲۴/ ۴۷- ۴۸) ولی در هماهنگی کامل با سخنان محفلی و کلام قلبی آنها است.

تعبیر « یخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ مَا لَا یبْدُونَ لَکَ یقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا»(آل عمران: ۳/ ۱۵۲):

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی صفحه ۵

«آنان چیزی را در دل هایشان پوشیده می داشتند که برای تو آشکار نمی کردند. می گفتند: اگر ما را در این کار اختیاری بود، او وعده پیامبر واقعیت داشت، در اینجا کشته نمی شدیم» و «وَیقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا یعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ»(مجادله: ۵۸/ ۸): «و در دل های خود می گویند: «چرا به آنچه می گوییم خدا ما را عذاب نمی کند؟» بیانگر قول درونی منافقان است.

سوره منافقون نیز به برخی سخنان محفلی و سری منافقان می پردازد (نک: منافقون: ۶۳/ ۸ – ۷/ نیز ابن عاشور، بی تا، ج ۲۸، ص ۲۲۰). در بستر همین پنهان کاری است که منافقان درباره افشای اسرار و اخبار آنان توسط آیات قرآن نگران اند (توبه: ۹/ ۶۴).

البته اگر نفاق در حد بیماردلی مطرح باشد و نه یک جریان برانداز و تشکیلاتی، در این صورت گونه ای بی ثباتی و عدم استقرار در عقیده، رفتار و گفتار فرد حاصل است و در این حال، مهم ترین وجه هماهنگی قول و عمل، می تواند هماهنگی تزلزل و تذبذب رفتاری فرد با تردید و تزلزل گفتاری او باشد.

 

٣- تقابل عملکرد، لازمه تقابل خوانش

در مواردی که گونه ای صف بندی و تقابل رفتاری میان افراد در قبال پدیده یا رخدادی گزارش شده است با تقابلی متناظر در گفتار و خوانش آنها نیز مواجهیم و گاه اساسا تقابل عملکرد آنها به وسیله گزارش تقابل آنها در گفتار و خوانش ارائه شده است. در ادامه نمونه هایی از این موارد را می آوریم.

– تقابل خوانش نوح (ع) و همراهان مؤمن او با خوانش پسر کافرش در قبال رخداد طوفان: «قَالَ لَا عَاصِمَ الْیوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ»(هود: ۱۱/ ۴۳): «گفت: امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارنده ای نیست، مگر کسی که خدا بر او رحم کند»، «قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یعْصِمُنِی مِنَ الْمَاءِ» (هود: ۱۱/ ۴۳): «گفت: به زودی به کوهی پناه می جویم که مرا از آب در امان نگاه می دارد». هر یک از این دو خوانش، عملکردی متباین از دیگری به همراه داشت، یکی رکوب در کشتی و نجات یافتن و دیگری تخلف از کشتی و غرق شدن.

– تقابل خوانش ساحران تائب از بلعیده شدن اسباب سحرشان توسط اعجاز موسى (اژدها) با خوانش فرعونیان: « قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیاهَ الدُّنْیا»(طه: ۲۰/ ۷۲): «گفتند: ما هرگز تو را بر معجزاتی که به سوی ما آمده و [بر] آن کس که ما را پدید آورده است، ترجیح نخواهیم داد؛ پس هر حکمی می خواهی بکن که تنها در این زندگی دنیاست که [تو] حکم می رانی»، «إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»(شعراء: ۲۶/ ۴۹): «قطعا او همان بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است. به زودی خواهید دانست».

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی صفحه ۶

لازمه این دو خوانش، یکی ایمان و پایمردی بر آن و دیگری تداوم کفر و اقدام به شکنجه ساحران مؤمن بود. در مورد فرعونیان، مهم نه دریافت آنها که به روشنی حقیقت را دریافته بودند«وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ»: «و با آنکه در دلهایشان آن را امری یقینی یافتند، از روی ظلم و تکبر انکارش کردند» (نمل: ۲۷/ ۱۴)، بلکه مهم خوانشی است که مبنای عملکرد بعدی آنها قرار می گیرد.

– لازمه تقابل دو خوانش درباره موعظه و نهی گنهکارانی در معرض عذاب (اصحاب سبت)، تقابل رفتار آنان در مواجهه با اهل گناه است: «وَإِذْ قَالَتْ أُمَّهٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا …»(اعراف: ۷/ ۱۶۴): «و آن گاه که گروهی از ایشان گفتند: «برای چه قومی را که خدا هلاک کننده ایشان است، یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد، پند می دهید؟». «… قَالُوا مَعْذِرَهً إِلَى رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ»(اعراف: ۷/ ۱۶۴): «گفتند: تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد، و شاید که آنان پرهیزگاری کنند».

در یکی، نهی از منکر صرفا با توجه به نتیجه آن مورد خوانش قرار گرفته و در این مورد خاص، بی فایده خوانده می شود و در دیگری، این نهی و موعظه، نخست به عنوان انجام یک وظیفه برای آمادگی جهت پاسخگویی به درگاه الهی و سپس امیدوارانه برای اثربخشی خوانش می شود.

صاحب خوانش نخست، در عمل نه تنها نهی از منکر نمی کند بلکه ناهیان از منکر را نیز بازداشته و دلسرد می نماید اما خوانش دوم، اقدام و تحرک سازنده در قبال گناهان را به همراه دارد.

دو خوانش متفاوت در میان همراهان موسی (ع)، یکی عقب نشستن از جهاد و دیگری آمادگی برای آن بلکه تحریض دیگران بدان را به همراه دارد: «قَالُوا یا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ»(مائده: ۵/ ۲۲): «گفتند: «ای موسی، در آنجا مردمی زورمندند و تا آنان از آنجا بیرون نروند ما هرگز وارد آن نمی شویم. پس اگر از آنجا بیرون بروند ما وارد خواهیم شد»، «قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمَا ادْخُلُوا عَلَیهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»(مائده: ۵/ ۲۳): «دو مرد از آزمره کسانی که از خدا می ترسیدند و خدا به آنان نعمت داده بود، گفتند: «از آن دروازه بر ایشان [بتازید و وارد شوید؛ که اگر از آن، درآمدید قطعا پیروز خواهید شد، و اگر مؤمنید، به خدا توکل کنید».

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی ص ۷

۴- ابتنای عمل بر قول

در این بخش، قدمی پیش تر رفته و فراتر از ملازمت و همسویی گفتار و عمل با شواهد قرآنی نشان می دهیم که اعمال اختیاری انسان، مبنایی از جنس قول دارند و یا سخنانی میانجی گر تغییر رفتار می شوند و بالاخره گفته هایی برای حصول رفتاری خاص، مورد توصیه و تحریض و سخنانی دیگر برای برکناری از عملکردی خاص، مورد نکوهش و تحذیر قرار می گیرد.

از سوی دیگر به شواهدی اندک و با صراحتی کمتر در آیات قرآن بر می خوریم که سابقه رفتاری فرد را مؤثر در گفتار و خوانش او نشان می دهد مانند آنچه در سوره مطففین آیات ۱- ۱۴ آمده که می تواند نشانگر تأثیری دوسویه میان گفتار و رفتار باشد. از آنجا که این مسأله، مجالی فراخ تر و مستقل خواسته و ربط مستقیمی با رفتارسازی زبان ندارد آن را واگذاشته ایم.

 

۱-۴. مبنای زبانی طاعت و معصیت

طاعت و معصیت به عنوان دو گونه عمده در رفتار، بدون لحاظ قول و فرمانی سابق، محقق بلکه تصور نمی شود، لذا در هر دو مورد باید ابتدا یک قول و فرمان و سپس دریافت و شنیدن آن محقق شده باشد تا پس از آن بر فرد فرمان داده شده که فرمان را شنیده، عنوان «مطیع» یا «عاصی» را اطلاق نمود.

لذا تقدیم «سمع» در ترکیب عطفی میان آن و «اطاعت» و «معصیت» در قرآن کریم مبتنی بر این حقیقت است:

«إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیحْکُمَ بَینَهُمْ أَنْ یقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(نور: ۲۴/ ۵۱): «گفتار مؤمنان – وقتی به سوی خدا و پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داوری کند – تنها این است که می گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم» اینانند که رستگارند». (نیز ر.ک: بقره: ۲/ ۲۸۵؛ نساء: ۴/ ۶۴؛ مائده: ۵/ ۷؛ تغابن: ۶۴/ ۱۶).

«وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَینَاکُمْ بِقُوَّهٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَینَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ …»(بقره: ۲/ ۹۳؛ نیز ر.ک: نساء: ۴/ ۴۶): «و آن گاه که از شما پیمان محکم گرفتیم، و [کوه طور را بر فراز شما برافراشتیم، [و گفتیم: «آنچه را به شما داده ایم به جد و جهد بگیرید، و [به دستورهای آن] گوش فرا دهید.» گفتند: «شنیدیم و نافرمانی کردیم.» و بر اثر کفرشان، (مهر) گوساله در دلشان سرشته شد».

در این باره زبان دریافتی و مهم ترین ابزار آن یعنی قوه سامعه در شکل دهی این دو گونه رفتار نقش اساسی دارد، به طوری که در سوره انعام، استجابت را که اعم از استجابت زبانی و عملی است، منحصر در بهره مندان و به کار گیرندگان این قوه می داند و دیگران را، به قرینه مقابله، مرده معرفی می نماید:

« إِنَّمَا یسْتَجِیبُ الَّذِینَ یسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى یبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیهِ یرْجَعُونَ»(انعام: ۶/ ۳۶): «تنها کسانی دعوت تو را اجابت می کنند که گوش شنوا دارند، و [اما] مردگان را خداوند در قیامت بر خواهد انگیخت؛ سپس به سوی او باز گردانیده می شوند).

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی صفحه ۸

۲-۴. نهی از یک رفتار مبتنی بر نهی از یک قول

نهی و نکوهش قرآن در مورد برخی عملکردها بر نهی و نکوهش از قول و خوانشی خاص بنا گردیده است و این، مؤید جایگاه خوانش انسان در شکل دهی به عمل اوست.

قرآن کریم در این موارد و به طور ضمنی به قول و خوانش صحیح و پسندیده رهنمون شده است تا رفتاری متفاوت از آنچه مورد نکوهش قرار گرفته حاصل آید. از جمله، نهی قرآن از قول و خوانشی است که برخی مسلمانان دنیا خواه، عملکرد خود را بر اساس آن بنا کرده و برای به دست آوردن متاعی از دنیا به انجام می رسانند:

« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَهٌ کَذَلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکُمْ فَتَبَینُوا إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا»(نساء: ۶/ ۹۶): «ای کسانی که ایمان آورده اید، چون در راه خدا سفر می کنید [خوب تحقیق کنید و به کسی که نزد شما اظهار اسلام می کند؛ مگویید: «تو مؤمن نیستی» [تا بدین بهانه متاع زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمتهای فراوان نزد خداست. قبلا خودتان [نیز] همین گونه بودید، و خدا بر شما منت نهاد. پس خوب رسیدگی کنید، که خدا همواره به آنچه انجام می دهید آگاه است».

گروهی از مسلمانان در اعزام برای جهاد، در میانه راه با کسی مواجه شدند که اظهار اسلام می کرد یا به شیوه مسلمین سلام می نمود؛ به هر حال، ظاهر حالش نشان از مسلمان بودنش داشت. یکی از مسلمانان در این میان با این قول – در خطاب به او که «تو مؤمن نیستی» او را کشت و مال او را به غنیمت برداشت واحدی، ۱۴۱۱، صص ۱۷۵-۱۷۸).

آیه مربوط به این رخداد در سیاق آیات مربوط به قتل مؤمن و مجازات آن آمده است (طبرسی، ج۳، صص ۱۴۵- ۱۴۶).

در اینجا مبنا قرار دادن این قول برای کشتن یک انسان مورد تأکید است، چراکه نهی قرآن به این قول تعلق گرفته است تا قتل مؤمنی در این موارد واقع نشود. ادامه آیه که می فرماید:

«فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَهٌ کَذَلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکُمْ فَتَبَینُوا إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» مؤلفه های خوانش شایسته و بایسته برای مؤمنان را در این گونه موارد گوشزد می نماید.

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی , صفحه ۹

در نمونه ای دیگر، در سوره فجر، از خوانش نوع انسان های تربیت نشده در گشایش نعمت ها و نیز در تنگنای روزی گزارشی آمده است. آنها این دو وضع پیش آمده در زندگی را به کرامت و مهانت خود نزد خداوند و اکرام و اهانت خود از جانب او خوانش می نمایند:

«فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ* وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ* کَلَّا… »(فجر: ۸۹/ ۱۵-۱۷): «اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید و گرامی داردش و نعمتش بخشد، می گوید: پروردگارم [چون شایسته و سزاوار بودم مرا گرامی داشت، و اما چون او را بیازماید، پس روزی اش را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد. این چنین نیست که می پندارید …».

حال آنکه می بینیم بلافاصله با کلمه ردع «کلا» که برای رد کردن و بازداشتن از آمری به کار می رود، این خوانش مورد نهی و نکوهش قرار می گیرد و پس از گزارش عملکرد آنان باز با کلمه ردعی دیگر، رفتار آنان نیز نکوهیده و محکوم می شود:

«… بَلْ لَا تُکْرِمُونَ الْیتِیمَ* وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ* وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَمًّا* وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا* کَلَّا…»(فجر: ۸۹/ ۱۷-۲۱): «… بلکه یتیم را نمی نوازید؛ و بر خوراک [دادن] بینوا همدیگر را بر نمی انگیزید و میراث را [ از حلال و حرام حریصانه می خورید؛ و مال را دوست دارید، دوست داشتنی بسیار. این چنین نیست که می پندارید …».

مهمتر از آن خوانش ناشایست عملکرد ناشایستی است که به انجام رسانده اند. اهمیت عملکرد آنان از حرف استدراک «بل» استفاده می شود، گویی که بیان آیات چنین است که: آنان صرفا گوینده یک سخن نبوده اند بلکه آنان در این دگرگونی احوال، چنین عملکردی داشته اند؛ یا اینکه مسأله این نیست که اکرام و اهانتی رخ داده یا نه، بلکه مسأله این است که شما چه کرده یا نکرده اید.

مسأله عملکرد ناشایستی است که شما در بستر آن قول و خوانش به انجام رسانده اید، به طوری که با خوانشی متفاوت می شد انتظار عملکردی دیگر را از آنها داشت؛ چنان که پس از مرگ و در مواجهه با جهنم و عذاب، آنان تازه اما بی ثمر، به این خوانش می رسند که دنیا مقدمه و مزرعه آخرت است و تنگی و گشایش در آن، بستر توشه گیری برای حیات حقیقی در سرای دیگر؛ ولی در آن هنگام دیگر مجالی برای عمل نیست:

«وَجِیءَ یوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یوْمَئِذٍ یتَذَکَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّکْرَى* یقُولُ یا لَیتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی»(فجر: ۸۹/ ۲۳- ۲۴): «در آن روز دوزخ را بیاورند، در آن روز انسان متذکر شود و کجا این تذکر برای او سودمند افتد؟! می گوید: ای کاش برای این زندگی ام [چیزی] پیش فرستاده بودم».

اهمیت و تعیین کنندگی قول در عمل در اینجا برداشتی تقدیری از آیات نیست بلکه به قرینه دو آیه اخیر، در تقابل با گفتار سابق آنها در دنیاست وقتی که در این دو آیه، خوانش همین افراد در سرای دیگر و با کارکرد ذکری و برانگیزاننده برای عمل، مطرح شده و بدین وسیله نقش و کارکرد لهوى قول سابق آنها در دنیا روشن می شود.

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی . صفحه ۱۰

۳-۴. فساد قول، منشأ فساد عمل

قرآن کریم خیانت و عدم پایبندی به امانت در شرایط عادی از سوی دسته ای از اهل کتاب را با این قول آنها ریشه یابی می نماید که:

«ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیسَ عَلَینَا فِی الْأُمِّیینَ سَبِیلٌ وَیقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یعْلَمُونَ»(آل عمران: ۳/ ۷۵): «این بدان سبب است که آنان [به پندار خود گفتند: «در مورد کسانی که کتاب آسمانی ندارند، بر زیان ما راهی نیست» و بر خدا دروغ می بندند با اینکه خودشان [هم] می دانند».

چنان که رو گردانی گروهی از آنان وقتی که به حکم خدا در کتاب الهی فراخوانده می شوند با قول دیگری از ایشان در مورد سرانجام خود تعلیل می شود و آن اینکه:

«ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ مَا کَانُوا یفْتَرُونَ»(آل عمران: ۳/ ۲۴): «این بدان سبب بود که آنان [به پندار خود) گفتند: هرگز آتش جز چند روزی به ما نخواهد رسید، و برساخته هایشان آنان را در دینشان فریفته کرده است».

همین دسته از اهل کتاب، برای به دست آوردن متاع دنیا، با احکام و کتاب آسمانی خود معامله می کنند. آنها این معامله را در بستر و به پشتوانه کنشی زبانی یعنی «کتابت» و «خوانشی دروغین و خودبافته» در مورد نگاشته خود به انجام می رسانند. آنان بافته هایی می نویسند و برای کسب بهره هایی از تمتعات دنیا به مردم و مشتریان خود می گویند: «این حکم و نوشته از جانب خداست»:

«فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیدِیهِمْ وَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکْسِبُونَ»(بقره: ۲/ ۷۹): «پس وای بر کسانی که کتاب [ تحریف شده ای] با دستهای خود می نویسند، سپس می گویند: «این از جانب خداست»، تا بدان بهای ناچیزی به دست آرند؛ پس وای بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته، و وای بر ایشان از آنچه [از این راه ] به دست می آورند».

قرآن کار رباخواران و رفتار جنون آمیز آنان در عرصه اقتصاد و اجتماع را که باز، یهودیان یدی طولی و باسابقه در آن دارند (ر.ک: نساء: ۴/ ۱۶۰- ۱۶۱) مبتنی بر قول و خوانش آنان درباره ربا و نسبت آن با معامله مشروع بیع می داند و می فرماید:

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی ؛ صفحه ۱۱

«الَّذِینَ یأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یقُومُونَ إِلَّا کَمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» (بقره: ۲/ ۲۷۵): «کسانی که ربا می خورند، بر نمی خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند: « همانا داد و ستد [هم] مانند رباست.» و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده است».

نوع انسان ها آنگاه که از معرفت و تربیت الهی به دور باشند، بهره مندی ها را صرفا ثمره دانش خود می پندارند و خودبسندگی و خودشیفتگی، آنان را از مبدئی که تنها در گرفتاری یادش کرده و سراغش می روند غافل می سازد. این قول و خوانش آنان درباره بهره مندی ها، رفتار و دستاوردهایی عملی برایشان به بار می آورد که به حال آنان سودی نمی بخشد و در میزان الهی تباه شده است. در دو آیه از سوره زمر تخطئه دستاورد انسان ها به دلیل فاء تفریع در «فما أغنى عنهم» (ابن عاشور، بی تا، ج۲۴، ص۱۱۰) مبتنی بر تخطئه قول آنها در هنگامه نعمت است:

«فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَهً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِی فِتْنَهٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یعْلَمُونَ* قَدْ قَالَهَا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا کَانُوا یکْسِبُونَ» (زمر: ۳۹/ ۴۹-۵۰): « و چون انسان را آسیبی رسد، ما را فرا می خواند؛ سپس چون نعمتی از جانب خود به او عطا کنیم می گوید: «تنها آن را به دانش خود یافته ام». نه چنان است، بلکه آن آزمایشی است، ولی بیشترشان نمی دانند. قطعا کسانی که پیش از آنان بودند [نیز] این سخن را گفتند و آنچه به دست آورده بودند، کاری برایشان نکرد».

فراتر از این نمونه ها اساسا تمام عملکرد و رفتار مجرمانه ناباوران به آخرت، مبتنی بر اقوال و خوانش های باطلی است که شیاطین انس و جن برای فریبکاری می آرایند و می پراکنند:

«َکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یفْتَرُونَ* وَلِتَصْغَى إِلَیهِ أَفْئِدَهُ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَلِیرْضَوْهُ وَلِیقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ»(انعام: ۶/ ۱۱۲-۱۱۳): «و بدین گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی ، صفحه ۱۲

انس و جن برگماشتیم. بعضی از آنها به بعضی، برای فریب [ یکدیگر]، سخنان آراسته القا می کنند؛ و اگر پروردگار تو می خواست چنین نمی کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ می سازند واگذار. و [چنین مقرر شده است تا دلهای کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند به آن [سخن باطل بگراید و آن را بپسندد، و تا اینکه آنچه را باید انجام دهند نهایت انجام دهند». «اقتراف» در آیه به معنای اکتساب و انجام دادن است (ابن منظور، ۱۴۱۴، ج ۹، ص ۲۸۰).

لام تعلیل در «لِیقْتَرِفُوا»(درویش، ۱۴۱۵، ج۳، ص۲۰۳) و نیز ترکیب «مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ»(آنچه را ایشان انجام دهنده اند) که به نوعی عموم را افاده می کند، همگی نشان می دهند که این ناباوران به حیات آخرت، در گناهان خود (فیض کاشانی، ۱۴۱۵، ج ۲، ص ۱۵۰) متأثر از زخرف القول هستند.

 

۴ – ۴ . میانجی گری قول در تغییر رفتار

در این بخش، تأثیر زبان در رفتار را با عنایت به سابقه رفتاری فرد کاربر زبان و تغییری که زبان دریافتی یا القایی در آن سابقه ایجاد کرده یا می تواند ایجاد کند، بررسی می کنیم.

برای تغییر رفتار مبتنی بر تغییر خوانش و گفتار، به طور روشن و مشخص، می توان به تغییر رفتار درباریان و سربازان فرعون با نوزادی که موردی برای کشته و سر بریده شدن بوده یاد کرد، نوزادی از سبطیان که فرعون و قومش تصمیم بر کشتن و سربریدن همه پسران آنان گرفته و در حال اجرای این تصمیم خود بودند. او موسای نوزاد بود که مادرش با ترفندهای مختلف البته به یاری و الهام الهی در دوره بارداری از تیغ فرعونیان پنهان کرده بود و اکنون که به دنیا آمده، باز برای دور کردن او از خطر، سروش آسمانی به دلش انداخت تا او را در صندوقچه ای به آب اندازد. او این کار را کرد. این سوی جریان آب، کاخ فرعون قرار داشت و نگهبانان او، یعنی همان مسببان و مباشران ذبح پسران بنی اسرائیل، او را می یابند و از آب می گیرند (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱۶، صص ۲۳-۲۸).

با عنایت به احساس خطری که فرعون از فرزندان بنی اسرائیل کرده و فرمان عمومی که بر قتل پسران آنان داده بود، واکنش سربازان کاخ و درباریان را می توان پیش بینی کرد. همچنان که این سخن که «لا تقتلوه»(قصص: ۲۸/ ۹) نشانه بر این است که مقتضی برای قتل او وجود داشت، ولی این همسر فرعون، آسیه است که این نوزاد از آب گرفته شده را به گونه ای متفاوت

 


رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی صفحه ۱۲

خوانش می کند و این خوانش را جایگزین خوانش فرعونیان می سازد:

«وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَینٍ لِی وَلَکَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ ینْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا یشْعُرُونَ»(قصص: ۲۸/ ۹): «و همسر فرعون گفت: این کودک ] نور چشم من و تو خواهد بود. او را مگشید. شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم، ولی آنها خبر نداشتند».

بدین گونه خوانش همسر فرعون مبنای عمل درباریان می شود و کسانی که با خوانشی فرعونی، قاتلان فرزندان بنی اسرائیل بوده اند نگهبانان جان نوزادی اسرائیلی و بزرگ دارندگان او به عنوان فرزند خوانده فرعون می شوند.

این چنین دشمن فرعون به واسطه گفتن و شنیدن و استمرار بر خوانشی از همسر او، در خانه او پرورده می شود. می بینیم که صرف یک خوانش، صرف نظر از اینکه چه مقدار بر ادراک و شناخت درست مبتنی باشد، در شکل دهی و تغییر رفتار عملی افراد می تواند مؤثر باشد.

 

در ادامه، تغییر رفتار را ذیل دو عنوان «توبه» و «ارتداد» در پیوند با زبان بررسی می کنیم.

 

۱-۴-۴. توبه

در جریان اعزام موسی و هارون (ع) به سوی فرعون، آن دو دستور می یابند تا با فرعون سخن بگویند. در گزارش قرآن، قول القایی موسی (ع) بناست میانجی گر میان دو حالت در رفتار فرعون باشد و آن «طغیان» و «تزکی» است:

«اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى* فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى»(نازعات: ۷۹/ ۱۷-۱۸): « به سوی فرعون برو که وی سر برداشته است؛ و بگو: آیا سر آن داری که به پاکیزگی گرایی».

(طغیان فرعون … قول موسی … تزکّی فرعون). سوره طه نیز با استفاده از حرف ترجی «لعل» که در این موارد می تواند مفید تعلیل باشد، قول لین موسى وهارون را مقتضی ایجاد تحول در رفتار فرعون از طغیان به «تذکر و خشیت» معرفی می نماید، هرچند که این اقتضا با وجود مانع در فرعون به فعلیت نرسید:

«اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى* فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَینًا لَعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشَى»(طه: ۲۰/ ۴۳-۴۴): «به سوی فرعون بروید که او به سرکشی برخاسته، و با او سخنی نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد». 

در اصلاح رفتار و جهت گیری آن یعنی «توبه»، حصول این خوانش که فرد، قائل به «ظلم به نفس» یا مطلق ظلم به خاطر گناه و تقصیر شود، شرط اساسی است. این مهم در جریان توبه و نجات یونس (ع) که الگویی برای نجات مؤمنان معرفی شده، به صراحت آمده است. یونس (ع) ندا سر داد که «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»(انبیاء: ۲۱/ ۸۷) و با این گفته و ندا، استجابت الهی دستگیر او شد. قرآن تأکید می کند …

 

برای دریافت متن کامل این مقاله، از طریق گزینه دانلود اقدام نمایید.


واژگان پرتکرار مقاله:

رفتارسازی زبان ؛ زبان قرآن ؛ کنش زبانی ؛ کنش های زبانی ؛ تناسب گفتاری ؛ تثبت گفتاری ؛ ثبات گفتاری ؛ تربیت زبانی ؛ کنشگری انسان ؛ ملازمت قول و عمل ؛ تلازم اعمال و اقوال ؛ تقابل عملکرد ؛ ارتباط قول و عمل ؛ تناسب گفتار و رفتار ؛ همسویی گفتار و عمل


مقالات مرتبط با موضوع رفتارسازی زبان در قرآن (برای دانلود روی عنوان مقالات کلیک نمایید):

زبان و تفکر ؛ رویکردی قرآنی، تحلیلی معناشناختی

مظاهر اخلاقی بودن زبان تخاطب در قرآن

چیستی،چرایی و چگونگی زبان قرآن

 

انتهای پیام مقاله: رفتارسازی زبان ؛ رویکردی قرآنی

مطالعه بیشتر

راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.