قیمت: | 0تومان |
تاریخ انتشار: | 28 بهمن 1396 |
دسته بندی: | مقالات علمی پژوهشی |
چکیده
یکی از مباحث نظری شایان توجه در واژه پژوهی، التفات و اعتنا به مقوله «اشتراک لفظی» است. جستاری در میراث زبانی مسلمانان نشان میدهد بسیاری از لغت شناسان، به این مسأله توجه داشته و مباحث نظری آن را پیش بردهاند. با این وجود گاه در مقام عمل، اشتراک لفظی نادیده انگاشته شده و برخی لغویان در تحلیلِ چندمعنایی دو واژه بدون تبار مشترک، به سمت برقراری ارتباط میان تمامی معانی آن کلمات رفتهاند و یا، آن واژگان را در شمار «اضداد» جای دادهاند؛ رویکردی که لغزش های بسیاری در پی داشته، و به تکلف های فراوانی انجامیده است.
نمونهای از این دست، ریشه پرکاربرد «قسط» است که به دو صورت باب افعال «أقسط» و مصدر «القسط»، و نیز صورت اسمی «القاسط»، با دو معنای متفاوت در قرآن بازتاب یافته است. گاه واژه «قسطاس» نیز از همین ریشه انگاشته می شود و مجموعِ بسامد هر سه در قرآن کریم، ۲۹ مرتبه است. بسیاری از لغت شناسان با این پندار که واژگان فوق از بناء واحدی ساخت یافتهاند، نوعی از ارتباط میانشان جستهاند.
این نوشتار میکوشد با بهرهگیری از روش «ریشه شناسی» و «معناشناسی درزمانی» در علم زبان شناسی تاریخی، ابتدا وامواژگی «قسطاس» و «القسط» که مبتنی بر یک الگوی تعریب شناخته شده است را نمایان سازد؛ آنگاه با مطالعه تطبیقی واژه «القاسط» و نظایر آن در دیگر زبانهای سامی، معنای دقیقتری برای این واژه فرا روی نهد. در پایان، به این نتیجه دست یافتیم که واژگان فوق، سه تبار مختلف دارند و تلاقی این سه، نوعی اشتراک لفظی است.
سطح مقاله: علمی پژوهشی