عوامل بینشی و گرایشی تفاخر در تربیت قرآنی

نویسنده
تاریخ انتشار
۲۴ دی ۱۳۹۹
تعداد بازدید
2678 بازدید
رایگان

معرفی اجمالی مقاله: عوامل بینشی و گرایشی تفاخر در تربیت قرآنی ؛ سطح مقاله: علمی پژوهشی؛ سال انتشار: ۱۳۹۸؛ نویسندگان: امید قربانخانی؛ سید محمود طیب حسینی؛ موضوع: عوامل تفاخر ؛ تعداد صفحات: ۱۸؛ فرمت فایل: PDF؛ حوزه تخصصی مقاله: علوم قرآن و حدیث ؛ واژگان کلیدی: تفاخر ؛ فخر‌فروشی ؛ برتری جویی ؛ اخلاق ؛ تکاثر ؛ مرجع دانلود: معارف نت | پایگاه مقالات علوم قرآن و حدیث

 

عنوان کامل مقاله: عوامل بینشی و گرایشی تفاخر در تربیت قرآنی

    

مشخصات مقاله عوامل بینشی و گرایشی تفاخر در تربیت قرآنی:

مشخصات نشر: آموزه های تربیتی در قرآن و حدیث؛ سال انتشار: ۱۳۹۸، دوره ۵، شماره ۲، صفحه ۷۵- ۹۲؛ نویسندگان: امید قربانخانی؛ سید محمود طیب حسینی.

نحوه ارجاع به این مقاله: قربانخانی، امید؛ طیب حسینی، سید محمود، «عوامل بینشی و گرایشی تفاخر در تربیت قرآنی»، فصلنامه آموزه های تربیتی در قرآن و حدیث، دوره ۵، شماره ۲، پاییز و زمستان ۱۳۹۸، صفحه ۷۵- ۹۲.

مشخصات نویسندگان: ۱. امید قربانخانی: دانشجوی رشته تفسیر تطبیقی دانشگاه قم؛ ۲. سید محمود طیب حسینی: دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.


متن مقاله:

صفحه ۷۵

عوامل تفاخر در قرآن

 

 


عوامل بینشی و گرایشی تفاخر در تربیت قرآنی –  صفحه ۷۶

۱. بیان مساله

در عصر حاضر به ویژه دهه های اخیر، با پیشرفت علم و صنعت و در پی آن بالا رفتن سطح رفاه اجتماعی و ثروت عمومی از یک سو و افزایش ارتباطات و تأثیر و تأثرات فرهنگی میان جوامع از سوی دیگر، افول بسیاری از ارزش های اخلاقی و سر برآوردن انبوهی از رذایل اخلاقی در جوامع انسانی مشاهده می شود.

رشد فناوری و صنعت در کنار فواید قابل توجه، مضرات و آسیب هایی را هم برای بشر به ویژه در حوزه  فرهنگ و اخلاق در پی داشته است. انسان دوره ی مدرن، هر چه بیشتر عرصه های علوم را در می نوردد، متکبرتر و مغرورتر می شود؛ لذا احساس بی نیازی می کند و خود را از آموزه های وحیانی برای بهتر زیستن و تعالی بی نیاز می داند.

چنین احساسی برآمده از اومانیسم و انسان محوری است، تفکری که غایت آن، بهره مندی هر چه بیشتر انسان از متاع دنیا و لذت های آن است.

دیدگاهی که همه ارزش ها، ضد ارزش ها، هنجارها و ناهنجاری ها را حول محور انسان و منافع مادی او تعریف می کند. در چنین جهان بینی ای، بهره مندی بیشتر از متاع دنیا ارزش تلقی می شود و بهره مندان موقعیت اجتماعی برتر و والاتری دارند.

افراد جامعه به این متنعمان به دیده احترام می نگرد و همگان برای صاحبان نعمت، شأن و منزلتی حقیقی قائل هستند؛ درنتیجه، آحاد مردم در تکاپو برای رسیدن به امکانات مادی برمی آیند و رسیدن به آنها را مایه افتخار و موفقیت می دانند.

در چنین فضایی که برتری انسان ها بر اساس میزان بهره مندی آنان از مادیات تعیین می شود، تفاخر و مباهات به نعمتهای مادی به شدت افزایش می یابد و تمام روابط میان فردی (روابط زوجین، روابط خانوادگی، روابط همسایگان، روابط فامیلی، روابط همکاران، روابط قومیت ها و…) را تحت الشعاع قرار می‌دهد.

با عنایت به اینکه جامعه ی جاهلی عصر نزول نیز مبتلا به این ناهنجاری اجتماعی بوده و قرآن کریم در پرتو معارف شفابخش خود (یونس،۵۷) توانسته است این فرهنگ اشتباه را به فرهنگ مقابل آن (فرهنگ مساوات، برابری، ایثار، گذشت، فروتنی، تواضع و خود کمتر بینی) تبدیل کند، می توان اطمینان داشت که با تحلیل آیات قرآن که برنامه هدایت پیامبر اسلام(ص) برای خروج بشریت از همه مصادیق تاریکی به سوی نور بوده است (ابراهیم، ۱)، بتوان عوامل این رذیله اخلاقی- اجتماعی را شناسایی کرد و درنهایت، راهکاری برای برون رفت از آن ارائه نمود.

    

۲. پیشینه تحقیق

در جستجوهای انجام شده، چهار مقاله درباره ی موضوع تفاخر به دست آمد که عبارتند از: مقاله « تفاخر در قرآن کریم» از محمدرضا آرام، پژوهش « تفاخر، بیرق پرزرق و برق جاهلیت» از رضوان شهری، مقاله « تفاخر : خودستایی و فخرفروشی بر یکدیگر» از سید عبدالرسول حسینی زاده و مقاله  «نسخه  قرآن حکیم برای درمان تفاخر » از علی رضا کوهی.

در میان کتب روانشناسی و کتب اخلاقی، کتابی که منحصر به این موضوع پرداخته باشد، یافت نشد؛ اما روانشناسان گاهی در میان مباحث مربوط به اختلالات رفتاری و اخلاق پژوهان در ضمن سخن از رذیله اخلاقی تکبر، به موضوع فخرفروشی و راههای درمان آن به اختصار پرداخته اند (نک: طوسی، ۱۳۶۰، ص ۱۷؛ فیض کاشانی، ج ۶، ص ۲۳۵؛ نراقی، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۴۴۲). در


عوامل گرایشی و بینشی تفاخر در تربیت قرآنی –  صفحه ۷۷

آثار پیشین، علی رغم تلاش هایی که انجام شده است، آیات مرتبط با این موضوع به طور کامل جمع آوری نشده و دسته بندی منسجمی از آنها ارائه نگردیده است. برجسته ترین تفاوت پژوهش حاضر با آثار پیشین آن است که این مقاله، با تحلیل محتوای آیات، نحوه تأثیرگذاری هر یک از عوامل در شکل گیری این رذیله اخلاقی- اجتماعی را تبیین می کند.

علاوه بر آثار یادشده، دو پایان نامه نیز در این موضوع نگارش یافته است؛ یکی با عنوان « عوامل تفاخر و راهکارهای رفع آن از منظر قرآن کریم» نوشته امید قربانخانی و دیگری با عنوان «عوامل و آثار تفاخر از منظر قرآن و حدیث» نوشته خدیجه الأزمنی جهان آباد.

در بیان نسبت این جستار با دو اثر مذکور باید گفت، مقاله حاضر برگرفته از پایان نامه ی اول به قلم نگارنده است که تنها بر بخش عوامل تفاخر از آن اثر متمرکز شده است و به اجمال آنها را با حفظ رویکرد ارائه می کند؛ اما پایان نامه ی دوم رویکرد متفاوتی به عوامل دارد و آنها را بر اساس خاستگاهشان، به دو بخش فردی و اجتماعی تقسیم می کند، درحالی که در این مقاله، عوامل بر اساس ماهیتشان به بینشی و گرایشی تقسیم شده اند.

علاوه بر این، پژوهش حاضر، قرآن را منبع خود قرار داده است؛ لذا از این نظر ذیل پژوهش های تفسیر موضوعی دسته بندی می شود؛ اما پایان نامه ی دوم، منبع خود را اعم از قرآن کریم قرار داده و از احادیث نیز در کنار قرآن بهره برده است.

    

٣. تفاخر

تفاخر از ریشه ی «فخر» گرفته شده است که در اصل به معنای بزرگی است. در فرهنگ عرب، به درخت خرمای تناور «نخله فخور» می گفته اند و فخور را بر کسی اطلاق می کرده اند که مناقب خود را برای خودنمایی برمی شمرده است (جوهری، ۱۳۷۶، ج ۲، ص ۷۷۹).

از این رو، تفاخر به معنای فخر فروختن، خودبزرگ بینی، به خود بالیدن، خودستایی در صفات (ابن منظور، ۱۴۱۴، ج۵، ص ۴۹)، مباهات به مکارم و مناقبی چون اصل و نسب و مانند آن است (فیومی، ۱۴۱۴، ج ۲، ص ۴۶۴) و ادعای عظمت و بزرگی و شرافت را در هر دو بعد صفات نفسانی همچون علم و صفات خارج از نفس همچون ثروت شامل می شود

مصطفوی، ۱۴۳۰، ج۹، ص۳۹)؛ لذا سخن برخی که تفاخر را صرفأ مباهات به مسائلی خارج از نفس انسان، از قبیل مال و جاه و اولاد دانسته اند (راغب اصفهانی، ۱۳۷۴، ص ۶۲۷؛ طوسی، ۱۳۶۰ ش، ص ۱۷۷)، به نظر صحیح نمی آید.

واژه تفاخر در قرآن کریم، تنها یک بار در آیه ۲۰ سوره حدید، در وصف زندگی دنیا به کار رفته است

اما هم خانواده آن، واژه «فخور» که ناظر به رفتار ناپسند فخرفروشی است، ۴ بار در سوره های نساء، ۳۶؛ هود، ۱۰؛ لقمان، ۱۸ و حدید، ۲۳ آمده است؛ همچنین از همین ریشه واژه «فخار» یک بار در سوره الرحمن آیه ۱۴ به کار رفته که به گل خشک و پخته شده معنا شده است و در وجه نام گذاری آن گفته شده گویا با زبان حال، بر سایر خاکها، به سبب پخته شدن فخر می فروشد (مصطفوی، ۱۴۳۰، ج ۹، ص ۳۹).

تفاخر به معنایی که گذشت و در اموری که ذکر شد، تفاخر ناپسند است؛ اما گاهی تفاخر، ممدوح و امری پسندیده به شمار می رود و آن هنگامی است که به تجلیل از شخص و تعریف از او به سبب مقام ممتازی اشاره دارد که آن مقام، شایسته تفاخر کردن است (مصطفوی، ۱۴۳۰، ج ۹، ص ۳۹)، همان طور


عوامل بینشی و گرایشی تفاخر در قرآن و حدیث –  صفحه ۷۸

که امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: «باید به همت های والا، پایبندی به عهد و پیمان ها و کوشش در بخشندگی و بزرگواری فخر فروخت؛ نه به استخوان های پوسیده و خصلت های پست و نکوهیده»

آمدی، ۱۴۱۰، ص ۷۹۸). در روایات، موضوعاتی دیگری چون عبودیت، نماز آخر شب، یأس از مال مردم ولایت ائمه اطهار و… شایسته ی تفاخر ذکرشده اند (نک: محمدی ری شهری، ۱۳۷۹، ج ۹، ص ۴۵۵۶).

البته منظور از این روایات این نیست که کسانی که به این اوصاف آراسته اند، به سبب امور مادی و دنیوی، بر دیگران برتری جویی کنند و بر ایشان تفاخر نمایند، بلکه منظور آن است که ملاک صحیح برتری و ارزشمندی عنوان شود و افراد بدانند که چه اموری شایسته مباهات کردن هستند.

نتیجه آنکه می توان گفت تفاخر به اعتبار موضوع مورد فخرفروشی، به تفاخر ممدوح و مذموم قابل تقسیم است(حسینی زاده، ۱۳۸۸، ج ۷، ص ۶۷۲) و در این پژوهش، تنها از تفاخر مذموم بحث می شود.

    

۴. عوامل تفاخر

عوامل جمع عامل و عامل به معنای آن کس یا آن چیزی است که کار، رویداد یا چیزی را به وجود می آورد یا در به وجود آمدن آن نقش دارد (انوری، ۱۳۸۲، ج ۵، ص ۴۹۵۹)؛ بنابراین، عامل واژه ای مشترک است که هم به معنای علت تامه آمده که موجب تحقق یک پدیده می شود و هم به معنای علت زمینه ساز است که بستر تحقق یک پدیده را ایجاد می کند (سجادی، ۱۳۷۵، ص ۵۲۳).

در این پژوهش، منظور از عوامل، همان علل زمینه ساز است؛ زیرا به سبب اینکه ارادهی انسان، جزء آخر علت تامه در رفتارهای ارادی اوست، تمام عللی که برای یک رفتار برشمرده می شود، تنها زمینه ساز بروز آن رفتار هستند و نه ایجاد کننده آن؛ از این رو، عواملی که در این جستار برای رذیله تفاخر برشمرده می شود، هیچ کدام به تنهایی به ایجاد این رفتار منجر نمی گردد، بلکه هرکدام به نوعی زمینهی بروز این رفتار را فراهم می کنند. با این توضیح، عوامل تفاخر در دو حوزه بینشی و گرایشی بررسی می شود.

    

۱-۴.  عوامل بینشی تفاخر

بینش در لغت به معنای بینایی، بصیرت (دهخدا،۱۳۷۲، ج ۳، ص ۴۵۹۴)، نگرش، دید و نظر انوری، ۱۳۸۲، ج ۵، ص ۱۱۹۰) است و بر اساس همین، مقصود از «عوامل بینشی تفاخر»، نگرش هایی به اجزاء هستی، خالق هستی، هدف هستی، چیستی هستی، کیفیت هستی و اموری از این دست است که زمینه ی رفتارهای فخرفروشانه را فراهم می کنند. بینش ها و نگرش های انسان از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر رفتار و عملکرد او هستند. هر انسانی آن گونه که می اندیشد، عمل می کند؛ از این رو، عوامل بینشی نگرش هایی نسبت به هستی و اجزای آن هستند که زمینه رفتارهای تفاخر آمیز را در فرد ایجاد می کنند.


عوامل تفاخر و فخرفروشی در تربیت قرآنی –  صفحه ۷۹

۱-۱-۴. مالک حقیقی پنداشتن انسان

این پنداره که انسان خود را مالک حقیقی دارایی ها و امکاناتش بداند، در غفلت یا انکار مالکیت مطلق پروردگار نسبت به عالم هستی ریشه دارد و زمینه ساز طغیان و سرکشی او در برابر خالق و مخلوق است.

بی تردید، فخرفروشی یکی از رذایل اخلاقی است که در این نگرش اشتباه ریشه دارد، همان طور که قرآن کریم گفتار باغدار متنعمی را که به دارایی هایش غره شده و بر رفیقش تفاخر می کرده است، چنین نقل می کند:

« وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا» (کهف، ۳۴).

تعبیر «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا» از پنداری حکایت می کند که او داشته و به سبب آن از حق منحرف گشته است؛ چون گویا خود را در آنچه خدا روزی اش کرده، مطلق التصرف دیده که در آنچه او اراده کند، هیچ کس نمی تواند مزاحمش شود.

درنتیجه، معتقد شده که به راستی مالک آنها است و این پندار تا آنجا در او قوت یافته که فراموش کرده خدا این املاک را به وی تملیک کرده است و اکنون بازهم مالک حقیقی همان است. همچنین اختلاف دو وصفی که در آیه پیشین آمده است؛ یعنی وصف کردن ملک او از زبان خداوند به این تعبیر که:

«جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَینِ…» (همان، ۳۲) و وصف خویشتن از سوی آن شخص به اینکه: «أنا أکثر من ما” و أعنقرأ» (همان، ۳۴)، با اینکه ممکن بود در اولى بفرماید: «کان لاحدهما جنتان» (یکی از آن دو نفر دو قطعه باغ داشت، به همین حقیقت برمی گردد که شخص مذکور جز خودش، کسی را نمی دیده و پروردگارش را که او را بر حظوظ مادی اش مسلط کرده و به نفراتی که ارزانی اش داشته عزتش بخشیده، کامل فراموش کرده و با چنین درکی بوده که به رفیقش گفته است: «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا» (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱۳، ص ۳۰۹)

این همانند درک و فهمی است که قارون را واداشت تا به کسانی که نصیحتش می کردند (که از داشتن مال زیاد خرسندی مکن و با آن به دیگران احسان کن!) بگوید:

«قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی» (قصص، ۷۸).

این جمله پاسخی است که قارون در جواب گفتار مؤمنین از قومش و نصیحت های آنان داد؛ چون اساس گفتار ایشان بر این معنا بود که آنچه وی از مال و ثروت داشته، خدا به او داده و احسان و فضلی از خدا بوده و خود او استحقاق آن را نداشته است.

پس واجب است که او هم با این نعمت خداداد خانه ی آخرت را طلب کند و آن را در راه احسان به مردم انفاق نماید و با تکبر و استعلاء و طغیان در زمین فساد برپا نکند؛ اما قارون در پاسخ آنان، این اساس را تخطئه کرد و گفت: آنچه من دارم احسان خدا نیست و بدون استحقاق به دستم نیامده، بلکه همه اینها در اثر علم و کاردانی خودم جمع شده است؛ پس من از میان همه ی مردم، استحقاق آن را داشته ام (سید قطب، ۱۴۱۲، ج ۵، ص ۲۷۱۲).

زیرا راه جمع آوری مال را بلد بودم و دیگران بلد نبودند و هنگامی که آنچه به دستم آمده به استحقاق خودم بوده؛ پس خود من، مستقل در مالکیت و تصرف در آن هستم و هر چه بخواهم می توانم بکنم طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱۶، ص ۷۷).

قرآن کریم این نوع سرکشی را که انسان نعمت های الهی را برآمده از علم و دانش خود و استحقاق شخصی اش بداند، مختص قارون ندانسته (مغنیه، ۱۴۲۴، ج ۶، ص ۸۷)، بلکه نوع بشر را مبتلا به چنین غفلتی می داند: «فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَهً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ


عوامل تفاخر و فخرفروشی در قرآن و حدیث –  صفحه ۸۰

عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِی فِتْنَهٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یعْلَمُونَ(الزمر/۴۹) علامه طباطبایی درباره تعبیر «علی علم» می گوید: سازگار با سیاق آیه آن است که معنای «على علم»، (على علم منّی) باشد؛ یعنی من این مال را با علم و هنر و خبرگی خودم به دست آورده ام و راه جمع کردن ثروت را می دانستم(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱۷، ص ۲۷۴).

    

۴ – ۱ – ۲ . محدود پنداشتن انسان به زندگی دنیا

مرگ را پایان کار انسان دانستن و او را محدود به زندگی دنیا در نظر گرفتن، موجب غفلت از با ارزش ترین استعدادها و ظرفیت های او می شود.

استعدادهایی که به منظور سلوک معنوی در انسان به ودیعه نهاده شده اند و او با شکوفا کردن آنها می تواند سیر ملکوتی خود را طی کرده و به بالاترین مراتب قرب الهی دست یابد.

از آنجا که تکمیل این سلوک معنوی که از عالم دنیا آغاز می شود پس از مرگ محقق می شود، اعتقاد به نابودی انسان با مرگ به معنای غفلت از این بعد از وجود انسان و نادیده گرفتن استعدادهای او و تنزل دادنش از موجودی ملکوتی به موجودی مادی است؛ موجودی که تمام همتش رسیدن به متاع دنیاست.

درواقع با فرجام پنداری مرگ، هدفها و آرمان های انسان در حد عالم ناسوت ذلیل می شود و درنتیجه چنین شخصی کمال خود را در دنیا می جوید و طبعأ از بهره مندی بیشتر از نعمت های دنیا احساس موفقیت می کند. چون افق آمال چنین فردی محدود به دنیاست، موفقیت در رسیدن به متاع دنیا را موفقیتی حقیقی می پندارد لذا به این موفقیت و نعمت های حاصل از آن افتخار می کند.

در همین راستا قرآن کریم در داستان باغدار فخرفروش، پندار او را چنین حکایت می کند:

« وَمَا أَظُنُّ السَّاعَهَ قَائِمَهً» (کهف، ۳۶)

و نشان می دهد که عدم اعتقاد به حسابرسی قیامت سبب گردید که او نظام ارزش گذاری انسانی را مبتنی بر بهره مندی از متاع دنیا تصور کند و لذا برتری مادی خود بر دوستش را برتری حقیقی تلقی کرده و به آن مباهات کند.

همچنین قرآن به صراحت ازجمله ویژگی های افراد فخرفروش را بی ایمانی نسبت به آخرت بیان می کند و آن را پنداری می داند که سبب می شود افراد حتی اعمال نیک را نیز با انگیزه برتری جویی و رسیدن به ارجمندی دنیوی انجام دهند:

«إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا* الَّذِینَ یبْخَلُونَ …*  وَالَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ یکُنِ الشَّیطَانُ لَهُ قَرِینًا فَسَاءَ قَرِینًا*وَمَاذَا عَلَیهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَکَانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِیمًا»(نساء، ۳۶-۳۹)

در توضیح آیات شریفه گفته شده اگر خدای تعالی در تفسیر جمله «إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا» فرموده: «الذین یبخلون…»، « وَالَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ…» با این توضیح روشن


عوامل بینشی و گرایشی تفاخر در قرآن –  صفحه ۸۱

می سازد که این دو گروه در معرض دو صفت خیلاء (به معنای تکبر) (راغب، ۱۳۷۴ ش، ص ۳۰۴) و فخرفروشی هستند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۴، ص ۳۵۵) لذا از آیات شریفه استفاده می شود که اختیال و تکبر سبب بخل ورزی و فخرفروشی سبب انفاق ریاکارانه است.

اما این دو، علت مشترکی دارند که زمینه بخل ورزی را در شخص بخیل و زمینه انفاق ریاکارانه را در شخص فخرفروش ایجاد می کند و آن عدم ایمان به خدا و قیامت است، (سید قطب، ۱۴۱۲، ج ۲، ص ۶۶۰) همان طور که آیه «وَمَاذَا عَلَیهِمْ لَوْ آمَنُوا…» با استفهامی که متضمن تأسف است می فهماند که اعمال ایشان ناشی از نداشتن ایمان به خدا و روز جزا است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۴، ص ۳۵۵).

علاوه بر این، درباره تفاخر اشاره شده در سوره تکاثر که برخی قبائل عرب در مسابقه مباهات به کثرت نفرات، کارشان به جایی رسید که حتی به کثرت قبور مردگانشان نیز فخرفروشی می کردند(طبرسی، ۱۳۷۲، ج ۱۰، ص ۸۱۱؛ ماوردی، بی تا، ج ۶، ص ۳۱۱؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ ش، ج۲۷، ص ۲۷۵)، قرآن کریم می فرماید:

«کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ» (تکاثر، ۵)؛ یعنی اگر شما به آخرت ایمان داشتید و با علم الیقین آن را می دانستید، هرگز به سراغ این امور نمی رفتید و به این مسائل باطل تفاخر و مباهات نمی کردید (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۲۷، ص ۲۷۵؛ طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۲۰، ص ۳۵۱).

از بررسی فوق روشن می شود که یکی از عوامل اصلی تفاخر ایمان نداشتن به حسابرسی اخروی و کیفر و پاداش الهی است.

    

۴ – ۱ – ۳ . متمایز دانستن ارزش انسانها

بدیهی است که ابناء بشر در آفرینش شان، از جهات گوناگون (رنگ، زبان، قومیت، ملیت و…) با یکدیگر تفاوت دارند؛ اما هیچ کدام از این تفاوت ها به معنای ارزشمندتر بودن عده ای از عده ی دیگر نیست. درواقع، انسانها در آفرینش شان، از جهت ارزشی تمایزی با یکدیگر ندارند. با وجود این، تاریخ شاهد آن است که در گذشته و حال، افراد بسیاری به نژاد و قومیت خود و برخی ویژگی های مادرزادی تفاخر کرده و می کنند که فرد برای کسب آنها تلاشی نکرده است.

بدین منظور، قرآن کریم گفتار یهودیانی را نقل می کند که در امانت مسلمانان خیانت می کردند:

« قَالُوا لَیسَ عَلَینَا فِی الْأُمِّیینَ سَبِیلٌ» (آل عمران، ۷۵) و نشان می دهد که این طایفه خیانت کار خود را اهل کتاب و غیر خود را امی و بی سواد می خواندند؛ لذا هنگامی که می گفتند:

بی سوادها بر ما سبیلی ندارند؛ معنایش این بود که غیر بنی اسرائیل حق ندارد بر بنی اسرائیل مسلط شود؛ زیرا معتقد بودند هم چنان که امروز هم همین عقیده را دارند. تافته جدابافتهای هستند که در درگاه خدای متعال، احترام و کرامتی مختص به خود دارند (قرشی، ۱۳۷۷ ش، ج ۲، ص ۱۱۶)

و لذا خداوند نبوت، کتاب و حکومت را به ایشان اختصاص داده است و هیچ قوم دیگری نمی تواند چنین امتیازاتی داشته باشد (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۳، ص ۲۶۱). بر اساس همین عقاید باطل، برخی از یهودیان و مسیحیان چنان به نژاد خود متکبر بودند که ورود غیر خودشان به بهشت را نیز محال می دانستند:

«و قالوا لن یذل الجنه إلا من کان هودا أو نصاری» (بقره، ۱۱۱). ایشان در این میزان از نژادپرستی متوقف نماندند، بلکه خود را به منزله ی فرزندان و دوستان خدا معرفی می کردند:

«وَقَالَتِ الْیهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ…» (مائده، ۱۸). البته یهودیان برای


عوامل و پیامدهای تفاخر در قرآن و حدیث –  صفحه ۸۸

خدا، فرزند حقیقی قائل نیستند و آن گونه که بیشتر مسیحیان، مسیح را فرزند خدا می دانند، خود را فرزند خدای متعال نمی دانند؛ لذا در آیه ی شریفه، منظورشان این است که با نوعی مجازگویی، شرافتی برای خود بتراشند (فخر رازی، ۱۴۲۰، ج ۱۱، ص ۳۲۹) و بیان کنند که ما به همان میزان که پسران در نظر پدران محبوب و مقرب اند، در درگاه الهی محبوب و مقربیم (بغوی، ۱۴۲۰، ج ۲، ص ۳۲؛ آلوسی، ۱۴۱۵، ج ۳، ص ۲۷۱)؛ به همین سبب گفته شده عطف واژه «احباؤه» بر کلمه «أبناء الله»، به منزله عطف تفسیر است (قرشی، ۱۳۷۷ ش، ج ۳، ص ۴۳).

علاوه بر نژادپرستی یهودیان که در آیات متعددی، به آن اشاره شده است (نک: بقره، ۸۰؛ همان، ۹۴؛ آل عمران، ۲۴؛ جمعه، ۶)، قرآن کریم موارد دیگری از فخرفروشی نژادی مانند تفاخر اعراب و فرعونیان را بیان می کند. اعراب چنان به اصل و نژاد و زبان خود غره بودند که اگر قرآن پر غیر عرب نازل می شد، از آن سرباز می زدند:

«وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ* فَقَرَأَهُ عَلَیهِمْ مَا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» (شعراء، ۱۹۸-۱۹۹).

نژادپرستی و تعصب های قومی ایشان به اندازه ای شدید بود که مانع از پذیرش چنین قرآنی می شد (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ ش، ج۱۵، ص ۳۵۱). فرعونیان نیز هنگامی که خداوند موسی (ع) وهارون را برای دعوت به حق به سویشان مبعوث کرد، در برابر ایشان، به برتری ظاهری قومشان بر قوم آن دو تفاخر کردند و به خاطر این پندار غلط که خود را قوم برتر می دانستند، از ایمان به پیامبران الهی سرباز زدند:

« ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآیاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِینٍ* إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا عَالِینَ* فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَینِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ» (مؤمنون، ۴۵-۴۷).

نتیجه آنکه متفاوت و متمایز دانستن انسانها در آفرینش از جهت ارزشی، عاملی است که منجر به توهم برتری عده ای بر عده دیگر می شود و نهایتا به ابراز این پندار غلط، در گفتار و رفتارهای متفاخرانه می انجامد.

 

۴ –۴-۱. ارزش شمردن امکانات

از جمله پندارهای نادرست نسبت به امکانات، ارزش شمردن آنها است؛ به این معنا که انسان گمان کند ملاک ارزش گذاری افراد، میزان بهره مندی ایشان از نعمت هاست، به گونه ای که هرچقدر فردی از امکانات بیشتری برخوردار باشد، نشانه ی آن است که او انسان شایسته تر و با فضیلت تری است. در قرآن کریم، ضمن بیان احوال تفاخرپیشگان، به این انگارهی اشتباه اشاره شده است؛ به عنوان نمونه، گفتار فرعون در حین تفاخر بر موسی(ع)، حاکی از این اشتباه محاسباتی است:

«وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یا قَوْمِ أَلَیسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ* أَمْ أَنَا خَیرٌ مِنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یکَادُ یبِینُ*فَلَوْلَا أُلْقِی عَلَیهِ أَسْوِرَهٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلَائِکَهُ مُقْتَرِنِینَ»(زخرف، ۵۱-۵۳).

منطق موسی (ع) از یک سو و معجزات گوناگونش از سوی دیگر و بلاهایی که بر سر مردم مصر فرود آمد و به برکت دعای موسی(ع) برطرف شد از سوی سوم، تأثیر ژرفی بر محیط گذاشت و افکار توده های مردم را نسبت به فرعون متزلزل ساخت و تمام نظام مذهبی و اجتماعی آنان را…

متن ادامه دارد… برای دریافت فایل کامل این مقاله از طریق گزینه دانلود اقدام نمایید.


 

دانلود مقالات مرتبط با موضوع عوامل تفاخر :

بعثت پیامبر اعظم و تاثیر آن بر فرهنگ مردم جزیره العرب

رهیافت تربیت فضایل اخلاقی بر تحکیم جامعه در قرآن با رویکردی بر نظریات علامه طباطبایی

 


واژگان و اصطلاحات پرتکرار مقاله: تفاخر ؛ تربیت قرآنی ؛ فخر‌فروشی ؛ برتری جویی ؛ اخلاق ؛ تکاثر 


عناوین مشابه جستجو شده:

تفاخر در قرآن

تفاخر و فخرفروشی در قرآن

تفاخر و عوامل آن در قرآن

عوامل تفاخر در قرآن و حدیث

آثار و پیامدهای تفاخر در قرآن و حدیث

عوامل و پیامدهای تفاخر در قرآن و حدیث

عوامل تفاخر و فخرفروشی در تربیت قرآنی

دانلود مقاله در مورد عوامل تفاخر در قرآن 

عوامل گرایشی و بینشی تفاخر در تربیت قرآنی

زمینه ها و پیامدهای تفاخر از منظر قرآن و روایات

 


انتهای پیام مقاله: عوامل بینشی و گرایشی تفاخر در تربیت قرآنی

مطالعه بیشتر

راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.