معرفی اجمالی مقاله: گناه ؛ بیماری و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث ؛ سطح مقاله: علمی پژوهشی؛ سال انتشار: ۱۳۹۴؛ نویسندگان: مصطفی جعفر طیاری؛ موضوع: گناه و بیماری در قرآن و حدیث؛ تعداد صفحات: ۱۹؛ فرمت فایل: PDF؛ حوزه تخصصی مقاله: علوم قرآن و حدیث ؛ واژگان کلیدی: آثار گناه ؛ بیماری گناه ؛ اضطراب ؛ مرض قلب ؛ مرجع دانلود: معارف نت | پایگاه مقالات علوم قرآن و حدیث
عنوان کامل مقاله: گناه ؛ بیماری و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث
مشخصات مقاله گناه ، بیماری و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و احادیث:
مشخصات نشر: دوفصلنامه آموزه های تربیتی در قرآن و حدیث؛ دوره ۱، شماره ۲، سال انتشار: ۱۳۹۴، صفحات: ۱۱۳- ۱۳۲؛ نویسندگان: مصطفی جعفر طیاری.
نحوه ارجاع به این مقاله: جعفر طیاری، مصطفی، «گناه ؛ بیماری و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث»، دوفصلنامه آموزه های تربیتی در قرآن و حدیث، بهار و تابستان ۱۳۹۴، دوره ۱، شماره ۲، صفحات ۱۱۳- ۱۳۲
مشخصات نویسندگان: ۱. مصطفی جعفر طیاری: استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب
متن مقاله:
صفحه ۱۱۳
گناه ؛ بیماری و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث ۱۱۴
مقدمه
مسئله گناه و سرپیچی از قانون، از دیرباز در میان همه اقوام و ادیان، حتی افراد مخالف دین، مطرح بوده است. فلسفه وجودی قوه قضاییه بر اساس تعیین تکلیف و نحوه تعامل با گناه کار و برخورد نظام مند با گناه و نافرمانی است.
موضوع گناه، همزاد با پیدایش انسان است. زیرا پیشینه آن به آغاز آفرینش آدم باز می گردد. موضوع گناه اولیه، در مسیحیت به شکل برجسته ای نمودار است. مسیحیان اعتقاد دارند که هر انسانی وارث گناه اولیه حضرت آدم است و فقط با ایمان آوردن به حضرت مسیح (ع) می تواند از آن گناه رهایی یابد (مارتین هنری، ۲۰۰۲، ص۱۲۹۹-۱۳۰۳).
در میان متفکران مسلمان نیز مسئله گناه از صدر اسلام مطرح بوده است. از آغاز درباره حکم مرتکب گناه کبیره، اختلاف نظر شدید وجود داشته است. خوارج او را کافر پنداشتند، مرجئه گفتند او مؤمن است و عذاب نخواهد شد، معتزله بیان کردند که وی در منزلتی بین ایمان و کفر قرار دارد، امامیه و اشاعرہ ابراز داشتند او از ایمان خارج نمی شود، ولی فاسق است (شهرستانی، ۱۳۹۵، ج۱، ص۴۵).
براساس آیات قرآن، سرآمد وظایف پیامبران الهی تربیت و تزکیه انسان هاست (فاطر/۱).
بنابراین یکی از رسالت های مهم آنان برحذر داشتن مردم از گناه است. آموزه های اسلامی بیانگر آن است که سرنوشت و سعادت انسان با گناه رابطه ای تنگاتنگ دارد. بی دلیل نیست که از ویژگی های منحصر به فرد پیامبران و امامان، عصمت و مصونیت از گناه است.
آیات و روایات به روش های گوناگون، توجه همگان را به خطیر بودن گناه جلب می کند و با بیان های مختلف، لزوم پرهیز از آن را گوشزد می کند و عواقب خطرناک و آثار زیان بار آن را یادآور می شود.
تبعات سوء گناه در جهان آخرت و به عذاب جهنم و آتش دوزخ منحصر نمی شود. گناه در دنیا نیز پیامدهای منفی متعددی به دنبال دارد.
گناهان، افزون بر آثار اعتباری، آثار حققیقی و وضعی هم دارد. بر اساس آموزه های اسلامی، گستره ی پیامدهای منفی گناهان، زندگی معنوی و مادی، فردی و اجتماعی انسان را شامل می شود. گاهی آثار آن به گونه ای ویرانگر است که قابل جبران نیست (بقره/۲۱۷؛ آل عمران /۲۲؛ اعراف/۱۴۷؛ مجلسی، ۱۴۰۳، ج۷۰، ص۳۷۷-۳۰۸).
قلب انسان همچون بدن او بیمار می شود. در حکمت ۳۸۸ نهج البلاغه آمده است:
«ألا و إن من البلاء الفاقه و أشد منالفاقه مرض البندو أشد من مرض البدن مرض القلب؛ آگاه باشید که فقر یکی از بلاهاست و سخت تر از آن، بیماری بدن است و سخت تر از بیماری بدن، بیماری قلب است». (دشتی، ۱۳۷۹، ص ۷۲۲). تنها همین روایت، برای بیان اهمیت پژوهش حاضر، کافی است.
نوشتار حاضر به تبیین آثار گناه به منزله نوعی بیماری روح و روان، از منظر قرآن و حدیث می پردازد.
درباره گناه، مصادیق، اقسام و آثار دنیوی و اخروی آن، مقاله ها، رساله ها و کتاب های فراوانی نگاشته و عرضه شده است، اما درباره مسئله مورد نظر، تاکنون اثر مستقل، تألیف یا تدوین نشده و در دسترس قرار نگرفته است. گرچه حق مطلب آن است که پیشینه اصل طرح مسئله به کتاب و سنت باز می گردد.
زیرا در این زمینه، آیات و روایات بسیاری وجود دارد. به همین دلیل، مفسران از آغاز تاکنون به مناسبت آیات مربوط به موضوع مطالب ارزشمندی مطرح کرده اند. در کتاب های شرح حدیث و اخلاق و عرفان
گناه ؛ بیماری و آثار تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث ۱۱۵
نیز مباحث مفیدی یافت می شود، ولی به صورت جزئی، پراکنده و در ضمن مباحث دیگر، نه به صورت منسجم و مستقل. البته نگارنده در فصل دوم از بخش سوم پایان نامه دکتری خویش «تأثیر گناه در معرفت از منظر آیات و روایات»، چند صفحه ای به این موضوع اختصاص داده است. جلسه دفاع پایان نامه مزبور، سال ۱۳۹۰ در دانشگاه قرآن و حدیث قم برگزار شد.
در پژوهش حاضر از دو روش تفسیری و توصیفی – تحلیلی استفاده شده است. بعد از استخراج آیات و روایات و دسته بندی آنها، با مراجعه به دهها کتاب تفسیری، حدیثی و غیر آن، موضوع مد نظر بررسی شده است.
جمع بندی آیات، روایات و مباحث مطرح شده این است که اولا: گناه به مثابه یک نوع بیماری مربوط به روح و روان است؛ ثانیا: بیماری گناه، پیامدهای منفی فراوانی دارد، از قبیل: غم و اندوه، دو دلی و دو رویی، اضطراب و غیر آن.
۲. گناه ، نوعی بیماری
بر اساس آموزه های دینی، گناه یک نوع بیماری دل است. از قرآن و روایت ها به خوبی استفاده می شود که سلامت قلب انسان در اثر انجام گناه به مخاطره می افتد و روح و روانش بیمار می گردد. در این باره آیات و احادیث فراوانی وجود دارد.
۲ – ۱. آیات
در آیات قرآن از افرادی به عنوان بیمار دل یاد شده است. در یک آیه شریفه با عبارت «فی قلبهم مرض» (احزاب /۳۲) و در یازده آیه با عبارت «فی قلوبهم مرض» از بیماردلان، سخن گفته شده است. (بقره /۱۰؛ مائده /۵۲؛ انفال/۴۹؛ توبه / ۱۲۵؛ حج /۵۳؛ نور/۵۰؛ احزاب / ۱۲ و ۶۰؛ محمد/۲۰ و۲۹؛ مدثر/۳۱).
خداوند متعال در اوایل سوره بقره بعد از معرفی مؤمنان و کافران به توصیف منافقان می پردازد:
«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یکْذِبُونَ»؛ در دل هایشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود و به سزای) آنچه به دروغ می گفتند عذابی دردناک در پیش خواهند داشت (بقره/۱۰).
با تأمل در آیه ذکر شده و سایر آیه های مربوط به بحث و مطالعهی تفسیر مفسران، نتیجه قطعی به دست می آید که منافقان از مصادیق بارز بیماردلان هستند. مرحوم طبرسی معتقد است بدون هیچ اختلاف نظری منظور از مرض قلب در آیه شریفه، شک و نفاق است (طبرسی، ۱۳۷۲، ج ۱، ص۱۳۶).
برخی مفسران، مرض را به نفاق تفسیر کرده اند(بلاغی نجفی، ۱۴۲۰، ج۱، ص۷۰؛ شریف لاهیجی، ۱۳۷۳، ج۱، ص۱۱؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱، ص۱۰۰؛ زحیلی، ۱۴۱۸، ج ۱، ص ۸۱).
برخی دیگر آن را به معنای شک گرفته اند(ابن جوزی، ۱۴۲۲، ج ۱، ص ۳۲؛ مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳، ج۱، ص۱۶).
بعضی نیز مانند طبرسی هر دو را با هم ذکر کرده اند. (رازی، ابوالفتوح، ۱۴۰۸، ج ۱، ص ۱۲۱؛ ابن عربی، ۱۴۲۲، ج ۱، ص ۱۶).
در تعداد قابل توجهی از تفاسیر، غیر از نفاق و شک، امور دیگری نیز بیان شده است؛ نظیر: حسد، کینه، بغض، حب دنیا، جهل، کبر، عداوت با خانواده نبوت، رذیلت های اخلاقی، اعتقاد فاسد و غیر آن (طبرسی، ۱۳۷۷، ج ۱، ص۲۰؛ شبر، ۱۴۱۲، ج ۱، ص ۴۶؛ صدرالمتألهین، ۱۳۶۶، ج ۱، ص ۳۹۵؛ مغنیه، بی تا،
گناه ؛ بیماری و اثرات تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث ۱۱۶
ج۱، ص۴؛ ثقفی، ۱۳۸۸، ج۱، ص۳۳، قمی مشهدی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۱۷۴؛ کاشانی، ۱۳۳۶، ج ۱، ص ۸۲؛ ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج ۱، ص۸۹؛ مراغی، بی تا، ج ۱، ص ۵۱).
در بعضی دیگر آمده که نفاق معنای وسیعی دارد و هرگونه دوگانگی ظاهر و باطن را شامل می شود، هر چند در افراد مؤمن باشد (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص۱۰۰). نظر اخیر را روایات تأیید می کند. زیرا در احادیث، ریا، دروغ، غیبت و مانند آن، نوعی نفاق به حساب آمده است.
شایان توجه است که برخی مفسران در تفسیر مرض قلب از واژه اضطراب استفاده کرده اند (حقی، بی تا، ج ۱، ص ۵۶).
برخی دیگر نیز بیان داشته اند که منافقان با عمل نفاق خویش دچار ترس و اضطراب و بی ارادگی می شوند و آسوده خاطر نخواهند بود. چه بسا اتفاق می افتد فردی دروغی می گوید و از ترس آشکار شدن آن در اضطراب دائمی به سر می برد (آرام، احمد و دیگران، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۱۱۵).
در آیه شریفه اضافه بر طرح بیماری دل، افزایش آن نیز بیان شده است. این افزونی بیماری برای مجازات است. همچنین استحقاق عذاب دردناک برای آنها بیان شده و چون این عذاب، مطلق و بدون قید است شامل عذاب دنیا و آخرت می شود. بعید نیست که اصل بیماری و آثار منفی آن از قبیل ترس و دلهره و اضطراب گوشه ای از عذاب دنیوی آنها باشد.
از آن جا که حرف «ب» در «ماکانوا یکذبون» سببیت را می رساند، در این که مسبب آن چیست سه احتمال وجود دارد: عذاب الیم، افزایش مرض، هر دو. بر اساس احتمال دوم و سوم، نقش کذب در بیماری نفاق برجسته می شود.
ممکن است گفته شود آیه یاد شده (بقره/۱۰) درباره منافقان است و دلالت ندارد بر این که گناهان دیگر غیر از نفاق نیز، بیماری دل است، اما در آیات دیگر بیماردلان، در عرض منافقان آمده یا به صورت مطلق است و در منافقان منحصر نمی شود، از جمله آنها:
«إذ یقول المنافقون والذین فی قلوبهم مرض» آنگاه که منافقان و کسانی که در دل هایشان بیماری بود می گفتند (انفال/۴۹).
اگر حرف «و» را حرف تفسیر بدانیم، عبارت «الذین فی قلوبهم» تفسیر منافقون است و اگر آن را حرف عطف به حساب آوریم، بیماردلان، گروه دیگری غیر از منافقانند. البته این احتمال نیز قوی است که صاحبان قلب های مریض، اعم از منافقان هستند و این عطف عام بر خاص است.
برخی مانند علامه طباطبایی، بیماردلان را در این آیه مؤمنانی می دانند که ایمانشان ضعیف است. زمخشری، سیوطی، بیضاوی، شوکانی، قرطبی، امام فخر رازی، آلوسی و زحیلی کلامی نزدیک به سخن علامه بیان داشته و می گویند:
اینها کسانی هستند که در دلشان شک و شبهه وجود دارد و اعتقادشان ضعیف است، اما منافق نیستند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۹، ص۹۹؛ زمخشری، ۱۴۰۷، ج۳ ص ۴۹۲؛ سیوطی و محلی، ۱۴۱۶، ج ۱، ص ۱۸۶؛ بیضاوی، ۱۴۱۸، ج ۳، ص ۶۳؛ شوکانی، ۱۴۱۴، ج ۲، ص ۳۶۱؛ قرطبی، ۱۳۶۴، ج۸، ص۲۷؛ فخررازی، ۱۴۲۰، ج۱۵، ص۴۹۳؛ حقی، بی تا، ج۵، ص۲۱۲؛ زحیلی، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص ۳۴).
در بعضی تفاسیر، آنها به کافران، فاسقان، جاه طلبان، خودبینان یا مشرکان تفسیر شده اند(زمخشری، ۱۴۰۷، ج۲، ص۲۲۸؛ مغنیه، ۱۴۲۴، ج۳، ص ۴۹۲؛ مصطفوی، ۱۳۸۰، ج ۹، ص۳۶۸).
خداوند متعال در خطاب به همسران پیامبر (ص)، جایگاه خاص آنان را گوشزد می کند که آنها مانند سایر زنان نیستند و در مواجهه با مردان نباید به گونه ای سخن بگویند که طمع افراد بیماردل را برانگیزانند. «یا نِسَاءَ النَّبِی لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»؛ ای همسران
گناه ؛ بیماری و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث ۱۱۷
پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان دیگر نیستید، اگر شر پروا دارید پس به ناز س خن مگویید تا آن که در دلش بیماری است طمع ورزد(احزاب/۳۲). عبارت «الذی فی قلبه مرض» اطلاق دارد و مقید به افراد خاص نیست؛ بنابراین در منافقان منحصر نمی شود.
بیشتر مفسران، بیماری دل در این آیه شریفه را به فسق و فجور تفسیر کرده و هر کدام با عبارتی آن را بیان داشته اند(مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳، ج۳، ص۶۴۸۸ زمخشری، ۱۴۰۷، ج۳، ص۵۳۷؛ آلوسی، ۱۴۱۵، ج ۱۱، ص۱۸۷؛شریف لاهیجی، ۱۳۷۳ ج۳، ص ۶۳۱؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۵، ج ۴، ص ۱۸۶؛ قمی مشهدی، ۱۳۶۸، ج۱۰، ص ۳۷۱؛ بیضاوی، ۱۴۱۸، ج ۴، ص ۲۳۱؛ فخر رازی، ۱۴۲۰، ج ۲۵، ص۱۶۷).
از قتادہ نقل شده که آن را بر مرض نفاق حمل کرده است (طوسی، بی تا، ج۸، ص۲۳۸؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۸، ص۵۵۸).
عده ای مفسران تصریح کرده اند که منظور از مرض قلب، شهوت رانی و بی عفتی است(طوسی، بی تا، ج۸، ص۳۳۸؛ ثقفی،۱۳۹۸، ج۴، ص ۳۲۱).
غریزه جنسی در حد تعادل آن، مشروع و عین سلامت است و هنگامی بیماری به حساب می آید که از حد عادی بگذرد که در این صورت دانشمندان از آن به جنون جنسی یاد می کنند(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۷، ص ۲۸۹).
بسیاری مفسران در تفسیر آیه ۶۰ سوره احزاب نیز مرض قلب را به بیماری شهوت رانی تفسیر کرده و هرکدام آن را با بیان خویش توضیح داده اند (طوسی، بی تا، ج۸، ص ۳۶۱؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۸، ص ۵۸۱؛ مقاتل، ۱۴۲۳، ج۳، ص۵۰۸؛ طبری، ۱۳۷۷، ج۲، ص۳۴؛ بیضاوی، ۱۴۱۸، ج۴ص۲۳۸؛ فخر رازی، ۱۴۲۰، ج۲ ، ۵ ص ۱۸۴؛ ابن جوزی، ۱۴۲۲، ج۳، ص۴۸۶؛ زمخشری، ۱۴۰۷، ج۳، ص ۵۶۱).
بنابراین از آیه های مربوط به بیماردلان و با توجه به تفسیرهای مفسران، برداشت می شود که مرض قلب، در بیماری نفاق خلاصه نمی شود و گناهان دیگر را نیز در بر می گیرد. این مطلب از ناحیه آیاتی که درباره قلب سلیم وارده شده تأیید می گردد. قلب سلیم در دو مورد ذکر شده است:
در یک مورد، قرآن کریم بعد از نقل مذاکره حضرت ابراهیم با مردم و توصیف خداوند متعال و دعا و طلب چند خواسته مهم، درباره روز قیامت، روزی که مال و فرزند سودی نمی بخشد، می فرماید:
«إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»؛ مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد (شعراء/۸۹).
مورد دیگر نیز مربوط به حضرت ابراهیم است، در آن جا که قرآن ایشان را از شیعیان و پیروان حضرت نوح (ع) می نامد و می فرماید:
«إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»؛ آن گاه که با دلی پاک به پیشگاه پروردگارش آمد(صافات/۸۴).
مفسران، قلب سلیم را گونه ای تفسیر کرده اند که با وجود اختلاف عباراتشان، همه در یک راستاست. تقریبا همه آنان، پاکی از شرک و کفر را لازمه سلامت قلب می دانند.
در بسیاری از تفاسیر، قلب سلیم به قلبی تفسیر شده که از هر گونه معصیت، رذیلت های اخلاقی، صفات مذموم و میل به گناه پاک و مبرا -باشد(طوسی، بی تا، ج۸، ص۵۰۸؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۷، ص۳۰۵ وج۸، ص ۷۰۱؛ طبری، ۱۴۱۲، ج ۲۳، ص ۴۵؛ زمخشری، ۱ ۴۰۷، ج۳، ص ۳۲۱، ج ۴ص۴۸؛ قرطبی، ۱۳۶۴، ج۱۴، ص۱۱۵؛ سیوطی، ۱۴۰۴، ج ۵، ص ۲۷۹؛ ابن جوزی، ۱۴، ج ۳، ص ۵۴۴؛ ثعالبی،۱۴۱۸، ج ۴، ص ۲۳۰؛ فخررازی، ۱۴۲۰، ج۲۴، ص۵۱۷ وج۲۶، ص ۳۴۱؛ آلوسی ، ۱۴۱۵، ج۱۲، ص۹۷؛ بیضاوی، ۱۴۱۸، ج ۴، ص ۱۴۲؛ زحیلی، ۱۴۱۸، ج۱۹، ص۱۷۴).
برخی پاکی از محبت دنیا را نیز لازم می دانند. در این باره روایتی نیز از امام صادق(ع) نقل شده که
گناه ؛ بیماری و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث ۱۱۸
فرمود:« قلب سلیم، قلبی است که از محبت دنیا سالم باشد»، «هو القلب الذی سلم من حب الدنیا». این مطلب را روایت نبوی نیز تأیید می کند که فرمود: «دوستی دنیا سر منشأ هر گناهی است»، «ئب الدنیا راش گل خطیئه» (حویزی،۱۴۱۵ ج ۴، ص ۵۸؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج۷، ص۳۰۵؛ مراغی، بی تا، ج۱۹، ص۷۵؛ ثقفی، ۱۳۹۸، ج ۴، ص ۴۳۹).
شایان ذکر است که قلب سلیم در هر دو آیه، مطلق و بدون قید آمده است؛ پس منظور از آن، قلبی است که از هرگونه بیماری اعتقادی و اخلاقی و غیر آن، پاک باشد (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۵، ص۲۸۶).
علامه طباطبایی می گوید:
آمدن حضرت ابراهیم نزد پروردگار، کنایه از تصدیق خداوند و ایمان به اوست و قلب سلیم، آن است که از هر چیز مضر به تصدیق و ایمان، پاک و خالص باشد؛ از قبیل: شرک آشکار و پنهان، اخلاق زشت، آثار گناه و هرگونه تعلقی که به غیر خدا باشد(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۷، ص۱۴۷).
۲-۲. روایات
روایت های فراوانی دلالت دارد بر این که گناه، یک نوع بیماری مربوط به دل است. در یک نگاه کلی این روایات دو دسته می شوند. مفاد دسته اول آن است که مطلق گناه، بیماری است و محتوای دسته دوم درباره اثبات بیماری در گناهان خاص است.
۲ – ۲ -۱ – دسته اول
روایت های این دسته فراوان است که برخی از آنها نقل می شود: پیامبر اکرم (ص):
«ألإثم حواز القلب؛ گناه قلب را می آزارد» (محمدی ری شهری، ۱۳۷۷، ج۱۴، ص ۶۷۶۰، ح ۲۱۶۴۰). «إیاکم و الظلم فإنه یخرب قلوبکم؛ از ظلم و ستم بپرهیزید. زیرا دل های شما را خراب می کند» (هندی، ۱۴۰۵، ج۳، ص۵۰۵، ح ۷۶۳۹).
امیر مؤمنان (ع):
«لاوجع اؤجع للقلوب من الذنوب؛ هیچ دردی برای قلب ها دردناک تر از گناهان نیست»(کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۲۶۵ح۲۸).
«آلثوب آلداء؛ گناهان، بیماری است(نوری،۱۴۰۷، ج۱۲، ص ۱۲۹،ح۸۶).
«الهواء داء دفین؛ هوای نفس بیماری پنهان است»(خوانساری ،۱۳۷۳، ج ۱، ص ۵۹، ح ۶۰۱).
«آلشهوات سموم قاتلات؛ شهوتها زهرهایی کشنده اند»(همان، ج ۴، ص ۲۲۰، ح۸۷۶).
«قرینالشهوه مریض النفس؛ کسی که همدم شهوت باشد جانش بیمار است»(همان، ص ۵۱۰، ح۶۷۹۰).
امام باقر(ع) بر اساس روایت موثقی فرمود:
«ما من شیء أفسد للقلب من خطیئه؛ هیچ چیزی برای قلب، فاسد کننده تر از گناه وجود ندارد»(کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۲۸۶، ح ۱).
۲ – ۲ – ۲ . دسته دوم
روایاتی که برخی گناهان را بیماری دل می دانند؛ مانند: بداخلاقی، حسد، دروغ، سوء نیت، عجب، کبر، کینه، لجاجت، مشاجره و….
۱- بداخلاقی: از امیرمؤمنان علی (ع) نقل شده است که هر بیماری مداوا می شود، مگر بیماری بد اخلاقی
گناه ؛ بیماری و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث ۱۱۹
که درمان ندارد؛ «گل داء یدوی إلا شوء الخلق» (خوانساری، ۱۳۷۳، ج۴، ص ۵۳۵، ح۶۸۸۰).
۲. حسد: «الحسد رأس العیوب»؛ حسادت، سرمنشأ عیب هاست.
«الحشد شر الأمراض»؛ بیماری رشک، بدترین بیماری ها است.
«الحسد مرض لا یؤسی»؛ این بیماری قطع شدنی نیست.
«الحشود آبدأ علیل»؛ انسان حسود، همیشه بیمار است (همان، ج ۱، ص ۱۴۹، ح ۵۵۸؛ ص ۹۱، ح۳۳۲، ص۳۶۳، ح۱۳۷۸؛ ص ۱۹۹، ح۷۸۲)
٣. دروغ: «عل الکذب شعله» و «عله الکذب آبعله»؛ بیماری دروغ، بدترین و زشت ترین بیماری است (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۷۷، ص۲۱۲، ح ۱).
۴. سوء نیت: «سوء النیه داء دفین»؛ بدی نیت، بیماری پنهان است.
۵. عجب: «العجب داء دفین»؛ خود پسندی، بیماری نهفته است.
۶. کبر: «الکثیر شر العیوب»؛ کبر، بدترین عیب هاست.
۷. کینه: «الغل داء القلوب»؛ کینه، بیماری دلهاست.
۸. لجاجت: «اللجاج یشی الفس»؛ لجاجت، روان را عیب ناک می کند(خوانساری، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۱۳۱، ح۵۵۶۸؛ ج۳، ص۳۹۰، ح ۴۸۴۰؛ ج۱، ص۱۴۹، ح ۵۵۹ و ح ۵۵۷، ص ۱۰۱، ح ۳۷۵).
۹. مشاجره: بر اساس حدیث موثقی امام صادق (ع) از امیرمؤمنان (ع) روایت می کند:
«ایاکم و المراء والخصومه فإنهما یمرضان القلوب»؛ از جدل و مشاجره پرهیز کنید. زیرا باعث بیماری دل ها می شود(کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۳۰۰، ح ۱).
٣. آثار روحی و روانی گناهان
در روایت های بسیاری، برای مطلق گناه یا خصوص برخی گناهان آثار منفی روحی ذکر شده است. این روایات اضافه بر اثبات آثار روحی گناهان، مدعای گذشته را نیز ثابت می کند که گناه، بیماری مربوط به قلب است. آن آثار عبارتند از:
پستی نفس، عذاب روحی، سلب آسایش، ناراحتى، اندوہ، سلب اختیار، شک و اضطراب، غفلت و فراموشی، فقر روحی، دو رویی، ناامیدی که تفصیل آن به شرح ذیل است:
۳ – ۱- خواری نفس
گناهانی مانند: حرص، طمع، بخل و دروغ، آثاری منفی، نظیر: خواری و پستی نفس به دنبال دارد. در این باره روایت های فراوانی از حضرت على (ع) وارد شده است که برخی از آنها نقل می شود.
اتقوا الحرص فإن صاحبه رهین ذلّ؛ از حرص پرهیز کنید. زیرا که صاحب او در گرو ذلت و خواری است» (خوانساری، ۱۳۷۳، ج۲، ص۲۵۳، ح ۲۵۳۰).
«ما أذل النفس کالحرص؛ هیچ چیزی مانند حرص، نفس را خوار می سازد» (همان، ج۶، ص۶۹، ح ۹۵۵۰). «الحرص ذلّ ، حرص، خواری است». (همان، ج ۲، ص۳، ح ۱۵۶۱).
«الطمع مذلّ؛ طمع، خوارکننده است». در صورتی که «ثمره القاعه العزّ؛ ثمره قناعت عزت است»(همان، ج ۱، ص ۵۳، ح۱۹۰، ج۳، ص۳۳۳، ح۴۶۴۶).
«البخیل أبدأ ذلیل؛ بخیل همیشه خوار است»(همان، ج ۱ ص ۱۹۹، ح ۷۸۱). الکاذب مهان ذلیل؛ دروغگو، خوار و ذلیل است». «التقوى تعزّ و الفجور تذلّ؛ پرهیزگاری و اجتناب از گناه، باعث عزت است و گناهان مایه ذلت و خواری هستند» (همان، ج ۱، ص ۹۳، ح ۳۳۹؛ ص، ۳۹، ح ۱۱۶).
بیماری و گناه و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و حدیث ۱۲۰
۳ – ۲- عذاب روحی
در چندین روایت و با بیان های مختلف آمده است که حرص، موجب رنج و زحمت است. برای مثال در سخنان حضرت علی (ع) می خوانیم:
«ثمره الحرص العناء؛ میوه حرص، رنج است». «قرن الحر بالعناء؛ حرص، با رنج همراه است». «الحرص عناء مؤبد؛ حرص، زحمت همیشگی است». «بالحرص یکون العناء؛ به سبب حرص، رنج حاصل می شود»(همان، ج۳، ص۳۲۴، ح۴۵۹۸؛ ج۴، ص۴۹۵، ح ۶۷۱۹؛ ج ۱، ص ۲۴۱ ح۹۸۲؛ ج۳، ص۲۱۵، ح ۴۲۴۹).
درباره حسد، طمع، دوستی ریاست و دنیا و بداخلاقی آمده است:
«الحسد یضنی؛ حسد، انسان را رنجور می سازد». «الطمع محنه؛ طمع، رنج و محنت است». «حب الریاسه رأس المحن؛ دوستی ریاست سرمنشأ رنج ها است». «شر المحن حب الدنیا؛ بدترین محنتها دوستی دنیا است». «شوء الخلق نکد العیش وعذاب النفس؛ بد اخلاقی، تیرگی زندگانی و عذاب روح است». روایات مزبور از حضرت امیر(ع) است(همان، ج۱، ص۱۷، ح ۲۹؛ ج ۱، ص ۴۰، ح ۱۲۰: ج۳، ص۳۹۶، ح ۴۸۷۱؛ ج۴، ص۱۷۲، ح ۵۷۲۱؛ ص ۱۵۰، ح ۵۶۳۹).
در حدیث صحیح از پیامبر اکرم (ص) نیز وارد شده است:
«من اساء الخلقه عذب نفسه؛ هر که اخلاقش را بد کند نفس خود را معذب می سازد»(صدوق، ۱۴۱۳، ج۴، ص۳۹۰، ح ۵۸۳۴). شبیه این روایت از حضرت امیر(ع) و امام صادق(ع) نیز نقل شده است ( مجلسی، ۱۴۰۳، ج۷، ص۲۹۶، ح۲).
۳-۳- سلب آسایش، ناراحتی و اندوه
حسادت، زندگی را بر انسان ناگوار می کند. انسان حسود، کمتر آسایش دارد. زیرا پیوسته از نعمت های دیگران در عذاب روحی است. او از شادمانی بی بهره است. همواره اندوهناک است و کارش به جایی می رسد که اگر شادمان هم شود به دلیل آن است که به دیگران شر و بدی می رسد، یعنی دچار وارونگی شخصیت می شود.
آن جا که باید خوشحال باشد، ناراحت است و هنگامی که باید غمگین گردد، شاد می شود. با شادی دیگران غمناک و با اندوه آنان شادمان می گردد. اگر بیماری حسادت، درمان نشود و شدت پیدا کند بیمار به وضعیتی می رسد که حاضر است به خودش ضرر برساند، حتی جانش را فدا کند تا این که به فرد مد نظرش زیان وارد شود.
از امیر مؤمنان (ع) درباره این بیماری روایت های فراوانی وارد شده است از قبیل:
«لا راحه لحسود؛ برای حسود هیچ آسایشی نیست» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۷۴، ص ۴۲۱).
«الحسد ینکد العیش؛ حسد، زندگانی را دشوار می سازد». «لا یوجد الحسود مسرورا؛ حسود در حال سرور، یافت نمی شود». «الحاسد یرى أن زوال النعمه عمن یحسده نعمه علیه؛ انسان حسود، زایل شدن نعمت از فرد مورد حسادت را نعمتی بر خویش می پندارد». «الحاسد یفرح بالشرور و یغتم بالسرور؛ حسود با شر و بدی دیگران شاد می شود و با شادمانی آنان غمگین می گردد»(خوانساری، ۱۳۷۳، ج۱، ص۲۰۳، ح ۸۰۹؛ ج۶، ص ۳۶۸، ح۱۰۵۶۲ ج۲، ص۵۹، ح۱۸۳۲؛ ج ۱، ص ۳۸۳، ح ۱۴۷۴).
«الحسود مغموم؛ رشکبر، غمین است» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۷۰، ص ۲۵۶، ح ۲۹).
«الحسد ینشىء الکمد؛ حسادت، خاستگاه غم و اندوه است» (خوانساری، ۱۳۷، ج ۱، ص ۲۶۰، ح۱۰۳۸).
«الحسود سریع الوثبه؛ حسود، زود خشمگین می شود» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۷۰، ص ۲۵۶).
«الحسود غضبان على القدر؛ انسان حسود، نسبت به تقدیر الهی غضب ناک است» (خوانساری،
انواع و اقسام گناه آثار تربیتی آن از منظر آیات و روایات ۱۲۱
۱۳۷۳، ج ۱، ص ۳۳۲، ح ۱۲۷۰).
کینه مانند حسادت، آسایش روحی را از انسان سلب می کند و مایه اندوه می گردد. کینه با بر انگیختن خشم، باعث عذاب روح می شود و اندوه را دو چندان می کند. چنانچه در روایات حضرت امیر(ع) آمده است:
«الحقود لا راحه له؛ کینه ورز، راحتی و آسایش ندارد». «الحقود معذب النفس متضاعف الهم؛ کینه دار، روح و روانش معذب و اندوهش دو چندان است». «الحقد مثار الغضب؛ کینه، جایگاه بر انگیختن خشم است». حرص ورزیدن به امور دنیوی نیز باعث سلب آسایش می شود و اندوه می آورد.
چنانچه در احادیث آمده است: «لا یلفى الحریص مستریحا؛ حریصی که در آسایش باشد، یافت نمی شود»(همان، ج ۱، ص ۲۵۰، ح ۱۰۰۷؛ ج ۲، ص ۹۱، ح ۱۹۶۲، ج ۱، ص ۱۴۲، ح ۵۳۰؛ ج۶، ص۳۶۸، ح ۱۰۵۶۱).
در یکی از حکمت های «نهج البلاغه» آمده است:
هر کسی حریصانه دوست دار دنیا شود به اندوهی دائمی گرفتار می شود(دشتی، ۱۳۷۹، ص ۶۷۶، حکمت ۲۲۸).
از سوی مقابل هر کسی که حریص نباشد و قناعت پیشه سازد در آسایش و آرامش است و غم ندارد؛ «من قنع لم یغتم» (خوانساری، ۱۳۷۳، ج۵، ص۱۵۸، ح ۷۷۷۱).
رغبت به دنیا و شیفتگی به آن، غم را زیاد می سازد و آرامش خاطر را می گیرد. چنانچه رسول خدا(ص) فرمود: «الرغبه فی الدنیا تکثر الهم و المخزن» (صدوق، ۱۳۶۲، ج۱، ص۷۳).
امام صادق(ع) درباره دلبستگی به دنیا فرمود:
«هر که به دنیا دل بندد به سه چیز وابستگی پیدا می کند: اندوه پایدار، آرزو، امید دست نیافتنی» (کلینی، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۳۲۰). در حالی که اجتناب از گناه، زهد ورزیدن و دوری از وابستگی به دنیا، موجب راحتی و آسایش روان است. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که زهد و بی اعتنایی به دنیا، جان و تن را آسوده گرداند:
«الزهد فی الدنیا یریح القلب و البدن» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۳، ص۱۲۰).
امیر مؤمنان (ع) نیز فرمود:
راحتی در زهد است، «الراحه فی الهد». بلکه زهد در دنیا، بزرگ ترین آسایش است، «الزهد فی الدنیا الراحه العظمى». هیچ زهدی مانند باز داشتن خود از گناه و حرام نیست، «لازهد کالکف عن الحرام».(خوانساری، ۱۳۷۳، ج۱، ص۹۰، ح ۳۲۹؛ ص۳۴۷، ح۱۳۱۶؛ ج۶، ص۳۶۵، ح ۱۰۵۴۹).
درباره گناه چشم چرانی نقل شده که آن، باعث تأسف و عذاب روان می شود، «من اطلق طرفه کثر أسفه» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۸، ص ۲۳).
در صورتی که پرهیز از چشم چرانی، راحتی قلب را در پی دارد، «من غض طرفه اراح قلبه» (خوانساری، ۱۳۷۳، ج۵، ص۴۴۹، ح۹۱۲۲).
۳ – ۴. سلب اختیار
یکی از نعمت هایی که خداوند متعال به انسان ارزانی داشته، اختیار است. گناه، این اقتضا را دارد که آزادی را از انسان بگیرد و او را اسیر هوای نفس خویش سازد. طمع، انسان مختار را به بندگی می کشاند، «الحر عبد ما طمع» (ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴، ج۲۰، ص۲۹۳).
بلکه طمع می تواند فرد را به بندگی دائمی سوق دهد، «الطمع رق مؤبد» (دشتی، ۱۳۷۹، ص ۶۶۶، حکمت ۱۸۰).
هر که می خواهد در زمان حیاتش آزاد زندگی کند طمع را در دل خویش جای ندهد(محمدی ری شهری، ۱۳۷۷، ج۷، ص۳۳۱۲، ح۱۱۲۱۳).
حسد، روح و روان را محبوس و زندانی می کند، «الحسد حبس الروح» (خوانساری، ۱۳۷۳، ج۱، ص۱۰۰، ح ۳۷۲).
چه بسا عقلی، که هوای نفس آن را به اسارت می گیرد «کم من عقل اسیر تحت هوى امیر» (دشتی، ۱۳۷۹، ص ۶۷۴، حکمت ۲۱۱).
بنده شهوات، اسیری است که از اسارت منفک نمی شود، «عبدالشهوه اسیر لا ینفک
گناه ؛ بیماری و عوامل آن از منظر قرآن و روایات ۱۲۲
اسره» (خوانساری، ۱۳۷۳، ج۴، ص۳۵۲، ح ۶۳۰۰).
گناه کردن و پیروی از هوای نفس، انسان را به جایی می رساند که چنان شیفته می شود که هوای نفس را می پرستد و آن را معبود خویش قرار می دهد:
«أفرأیت من اتخذ إلهه هواه»؛ پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داد؟ (جاثیه /۲۳).
۳ – ۵. شک و اضطراب
دو دلی گاهی بر اثر نادانی حاصل می شود؛ چنانچه در حدیث آمده که شک، میوه جهل است، «الشک ثمره الجهل» (همان، ج۱، ص۱۸۹، ح۷۲۵).
در این صورت اگر انسان با کسب علم و آگاهی آن را بر طرف کند چنین شکی نه تنها زیان بخش نیست، بلکه مفید است. زیرا مقدمه تحصیل دانایی و یقین گشته است، اما اگر شک بر طرف نشود نتیجه ای جز سرگردانی به دنبال ندارد:
«ثمره الشک الحیره» و چه بسا شک، یقین انسان را نیز تباه می سازد، «یسیر الشک یفسد الیقین» و موجب شرک می شود، «بدوام الشک یحدث الشرک»(همان، ج۳، ص۳۲۷،ح۴۶۱۹؛ ج۶، ص۴۵۵، ح ۱۰۹۷۹؛ ج۳، ص۲۲۰، ح ۴۲۷۲).
در روایتی از امام محمد باقر(ع) آمده که دشمنی و مشاجره، باعث پیدایش شک می شود:
«الخصومه… تورث الشک» (صدوق، ۱۳۹۸، ص ۴۵۸، ح ۲۱).
همچنین از امیرمؤمنان (ع) نقل شده که گردن کشی در مقابل فرمان الهی موجب شک می شود:
«من عتا فی أمر الله شک».
در نهج البلاغه یکی از شعبه های شک، جدل معرفی شده است:
«الشک على اربع شعب: على التماری و…».(محمدی ری شهری، ۱۳۷۷، ج۶، ص۲۸۴۴، ح۹۶۶۶).
یکی از آثار گناهان، اضطراب است. معنای اضطراب و تفاوت آن با شک روشن است، اما توضیح اجمالی مفید واقع می شود. این واژه، مصدر باب افتعال از ریشه «ضرب» است و در زبان عربی به معنای آشفته و پریشان شدن و برخی معانی دیگر به کار رفته است. واژه مترادف آن «قلق» به معنای آشفته، پریشان، نگران، ناآرام، بی حوصله و … است.
در زبان فارسی نیز «اضطراب» به معنای لرزیدن، آشفتگی، بی تابی، بی آرامی و غیر آن آمده است و برای «قلق» معانی بی آرامی، ترس و لرز و اضطراب ذکر شده است. (طریحی، ۱۳۷۵، ج۲، ص۱۰۷؛ راغب، ۱۴۱۲، ج ۱، ص۵۰۶؛ ابن منظور، ۱۴۱۴، ج ۱، ص ۵۴۴؛ عمید، ۱۳۵۱، ص ۱۱۱).
ناگفته نماند که اضطراب در بحث مد نظر بیشتر در معنای اسم مصدری آن به کار می رود. حدی از اضطراب، مفید و مثبت است و اگر از آن حد بگذرد مضر و منفی می شود.
حالت اضطراب، معلول عوامل مختلفی است. پیامدهای روحی و روانی گناهان می تواند منشأ اضطراب باشد. حالت هایی مانند: سلب آسایش، ناراحتی، غم و اندوہ، رنج و عذاب روحی این اقتضا را دارد که سبب اضطراب شود. یکی از عوامل اضطراب، غضب است.
یکی از گناهان در ساحت قلب، خشم است که اگر کنترل نشود عواقب خطرناکی به دنبال دارد. در سخنان حضرت امیر(ع) آمده است:
غضب، آتشی برافروخته و سوزان است، «الغضب نار موقده» (خوانساری، ۱۳۷۳، ج۲، ص۴۷، ح ۱۷۸۷).
آغاز غضب، دیوانگی و پایان آن پشیمانی است، «اول الغضب جون و آخره ندم» (ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴، ج ۲۰، ص۳۲۷).
تندخویی نوعی جنون است، «الحدۀ ضرب من الجنون» (دشتی، ۱۳۷۹، ص ۶۸۲، حکمت ۲۵۵). در
گناه ؛ بیماری و آثار تربیتی آن از منظر قرآن و احادیث ۱۲۳
روایت صحیحی از امام باقر(ع) می خوانیم:
«این غضب، شرارهای شیطانی است که در دل انسان شعله ور می شود و چون یکی از شما خشمگین گردد، چشمانش سرخ گشته و رگ های گردنش ورم کند و شیطان در وجودش در آید»(کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۳۰۴).
غضب از سوی خودش گناه است و از طرف دیگر از پیامدهای بعضی گناهان است و گاهی منشأ گناهانی دیگر می شود. در روایتی از امام صادق (ع) مطرح شده که چه بسا فردی غضب می کند و در اثر آن، مرتکب قتل نفس محترمی می شود و زن پاک دامنی را متهم می سازد(کلینی، بی تا، ج۳، ص۴۱۳، ح۴).
روشن است که اضطراب چنین خشمی دوچندان و چه بسا همیشگی خواهد بود.
تأثیرهای روانی خشم، اگر کنترل و درمان نشود، کوتاهی عمر را به دنبال دارد. حضرت على (ع) فرمود: هر که خشمش را رها کند، مرگش زود در رسد، «من أطلق غضبه تعجل حتفه» (خوانساری، ۱۳۷۳، ج۵، ص ۱۹۴، ح ۷۹۴۸).
اضطراب حاصل خشم، چه بسا آن چنان شدید و با دوام است که سلامت روحی و جسمی فرد را به شدت تهدید می کند و او را به افسردگی و جنون می کشاند و در مواردی شخص را از پای در می آورد.
یکی دیگر از عوامل اضطراب، دو دلی است. در صفحات قبل، بیان شد یکی از آثار گناهان، شک است. اگر برای کسی شک اعتقادی پیش آید و بتواند آن را بر طرف کند، ولی اقدامی انجام ندهد، تداوم چنین شکی گناه است. این دو دلی می تواند عامل اضطراب شود، در برخی روایت ها، شک به ارتیاب، تفسیر شده است، «الشک ارتیاب»(همان، ج ۱، ص ۳۲، ح ۸۷).
بعضی دانشمندان، شک و ریب را به یک معنا گرفته اند. بعضی دیگر میان این دو، تفاوت قائل شده اند. ابن فارس برای «ریب» دو معنا ذکر می کند یکی شک و دیگری شک همراه با خوف (فراهیدی، ۱۴۱۰، ج۸، ص۲۸۷؛ ابن منظور، ۱۴۱۴، ج ۱، ص ۴۴۲؛ ابن فارس، ۱۴۲۲، ص۴۱۱).
به نظر می رسد شک همراه با خوف، همان اضطراب است.
در بعضی روایت ها آمده است: کسی ترسوتر از انسان دارای ریب نیست، «لا اجین من مریب» خوانساری، ۱۳۷۳، ج۶، ص۳۷۳، ح ۱۰۵۹۰).
در برخی از کتاب های فروق اللغه بیان شده که شک، مبدأ ریب است و گاهی ریب به معنای قلق و اضطراب نفس می آید. چنانچه در حدیث نبوی به همین معناست:
«دع ما یریبک إلى ما لا یریبک». بعضی نیز ریب را شک از روی بدبینی معنا کرده اند. طریحی حقیقت ریبه را اضطراب می داند(حسینی کفوی، ۱۴۱۳، ص۵۲۸؛ مصطفوی، ۱۳۶۰، ج۴، ص۲۹۰؛ راغب، ۱۴۱۲، ج ۱، ص ۳۹۶؛ طریحی، ۱۳۷۵، ج۲، ص۷۷).
مرحوم خوانساری در چند مورد، ریب و ارتیاب را به معنای اضطراب نفس گرفته است (خوانساری، ۱۳۷۳، ج ۱، ص ۳۲، ح ۸۷؛ ص۲۰۷، ج۴، ص۵۱۳۲).
همین مطلب را حدیث نبوی مذکور تأیید می کند. زیرا در ادامه آن آمده که دروغ، ریبه است و راستی، آرامش است «دع ما یریبک إلى ما لا یریبک فإن الکذب ریبه و إن الصدق طمأنینه».
علامه مجلسی نیز از برخی نقل می کند که معنای اصلی ریبه، اضطراب نفس است و شاهد آن، مقابله ای است که میان ریبه و طمأنینه در حدیث نبوی واقع شده است. به نظر می رسد علامه مجلسی این مطلب را می پذیرد(مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۷۱، ص۲۱۴، ح ۴۷).
از برخی روایت ها استفاده می شود که ریب، نوعی بیماری است. چنانچه در سخنان حضرت على(ع) آمده است:
صاحب ریب، همواره بیمار است، «المریب ابدأ علیل» و فرد دارای ریب که صحیح و سالم
گناه و بیماری و آثار تربیتی آن در قرآن و حدیث ۱۲۴
باشد یافت نمی شود « لایلفى المریب صحیحا». همچنین نقل شده که هر منافق مریب است «کل منافق مریب» (خوانساری، ۱۳۷۳، ج ۱، ص ۲۱۱، ح ۸۳۹؛ ج۶، ص ۳۶، ح ۱۰۵۶۰؛ ج۴، ص۵۲۹، ح۶۸۵۵).
۳ – ۶- فقر روحی
یکی از آثار سوء گناهانی، نظیر: طمع، حرص و بخل، فقر روحی است. انسانی که به امور مادی و دنیوی حرص می ورزد، هر چه دارایی او افزوده شود احساس بی نیازی نخواهد کرد و پیوسته خود را فقیر می یابد، او مانند تشنه ای است که هر چه از آب شور بیاشامد، تشنه تر می شود.
انسان طمع ورز به آنچه دارد، اکتفا نمی کند و همواره به دنبال افزایش مطلوب خویش است. در این باره روایت های فراوانی از حضرت علی (ع) نقل شده است؛ از قبیل:
«الحریص فقیر و لو ملک الدنیا بحذافیرها؛ حریص، فقیر است هر چند دنیا را به تمامی آن مالک گردد». گل حریص فقیر؛ هر حریصی، نیازمند است». «لیس لحریص غناء؛ برای هیچ حریصی، توانگری نیست». الطمع فقر؛ طمع، نیازمندی است»، «البخل قفر؛ بخل، تهیدستی است» (همان، ج ۲، ص ۳۹، ح۱۷۵۳؛ ج۴، ص۵۲۵، ح۶۸۳۳؛ ج۵، ص۷۳، ح ۷۴۵۲؛ ج ۱، ص ۸۲، ح۳۰۸؛ ص۳۷، ح۱۰۶).
فردی که در اثر طمع به فقر روحی دچار شده است، آرامش روحی ندارد. او به جای این که از امکانات و دارایی های خویش به عنوان ابزار رسیدن به هدف استفاده کند خود این ابزار و افزایش آن، مقصد او شده است و هیچ وقت نیازش بر طرف نمی گردد. این نیاز، بدترین نیازها است:
«فقر النفس شر الفقر».
بزرگ ترین بلا، تهیدستی نفس است، «اکبر البلاء فقر النفس»(همان، ج ۴، ص ۴۱۵، ح ۶۵۴۷؛ ج۲۷، ص۳۹۲ ح ۲۹۶۵).
۳ -۷- دورویی
یکی از گناهان بزرگ، دورویی است که در آیه ها و روایت ها به شدت مذمت شده است. این گناه یک بیماری بسیار خطرناک به شمار می رود. انسان مبتلا به نفاق، ظاهر و باطنش یکی نیست. اگر این بیماری درمان نشود، فرد را از حالت تعادل روحی خارج ساخته و او را پیوسته در وضعیتی دوگانه قرار می دهد. همواره هم و غم او حفظ دوگانگی است. حضرت علی (ع) درباره زشتی این گناه فرمود:
«ما أقبح بالانسان أن یکون ذاوجهین؛ چه زشت است که انسان که دارای دو وجه باشد»(همان، ص ۱۴۷۹، ح ۹۶۶۳).
از احادیث استفاده می شود که برخی گناهان مانند: جدل و مشاجره، دروغ و غیر آن، به نفاق کشیده می شود. یعنی از میوه های تلخ گناهان یاد شده، دو رویی است؛ به عبارت دیگر یکی از آثار اقتضایی معصیت های مذبور، نفاق است. در حدیث موثق از امیر مؤمنان (ع) وارد شد که مراء و مشاجره، موجب بیماری دل می شود و «ینبت علیهما النفاق»، باعث رویش نفاق می گردد.
همچنین امام صادق(ع) در روایت صحیحی فرمود:
«ایاکم واللخصومه فانها تشغل القلب و تورث النفاق؛ از خصومت و مشاجره پرهیز کنید. زیرا قلب را مشغول می سازد و موجب نفاق می شود» (کلینی، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۳۰۰، ح ۱؛ ص ۳۰۱، ح۸).
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ان الکذب باب من أبواب النفاق؛ دروغ، دری از درهای دورویی است» (هندی، ۱۴۰۵،ج۳، ص۶۲۱، ح۸۲۱۲).
امیرمؤمنان(ع) فرمود: «الکذب یؤدی الى النقاق؛ دروغ، به نفاق کشیده
آثار تربیتی گناه و بیماری از منظر قرآن و حدیث ۱۲۵
می شود» و «الغیب آیه المنافق؛ غیبت، نشانه منافق است» (خوانساری، ج ۱، ص ۳۱۰، ح ۱۱۸۱؛ ص ۲۲۶، ح۸۹۹).
در روایتی از امام صادق(ع) اصرار بر گناه و حرص ورزیدن به دنیا از نشانه های منافق شمرده شده است (مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۶۹، ص۱۷۶، ح۴).
همچنین در حدیثی از رسول خدا (ص) خیانت در امانت، دروغگویی و خلف وعده از ویژگی های منافق به حساب آمده است (کلینی، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۲۹۱،ح۸).
ریشه و اصل درخت ریا، نفاق است و ثمره آن چیزی جز شرک پنهان نیست. امام صادق(ع) فرمود:
«الریا شجره لا تثمر الا الشرک الخفى و اصلها النفاق» (مجلسی، ج۶۹، ص۳۰۰، ح ۳۷).
از جمع روایت های فراوان استفاده می شود که ریا، شرک پنهان یا شرک اصغر نامیده شده است(کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۲۹۳).
گرچه زبان ریاکار زیباست، اما دل او بیمار است، «لسان المرائی جمیل و فی قلبه الداء الدخیل»(خوانساری، ج ۵، ص۱۳۰، ح ۷۶۳۱).
در چند روایت، موسیقی و غنا از عوامل نفاق محسوب شده است. پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«از گوش دادن به ساز و آواز پرهیز کنید. زیرا این دو، نفاق را در دل می رویاند همچنان که آب، سبزه را می رویاند» (هندی، ۱۴۰۵، ج۱۵، ص ۲۲۰، ح ۴۰۶۶۷).
از امام صادق (ع) نیز نقل شده است:
«الغناء یورث النقاق»، غنا و آوازه خوانی موجب نفاق می شود و «الغناء عش النقاق»، غنا آشیانه دورویی است (صدوق، ۱۳۶۲، ج ۱، ص ۲۴، ح ۸۴؛ ۱۳۸۵، ج ۲، ص ۴۷۶، ح۳).
۳ – ۸. ناامیدی
در دعای وارده از امام صادق(ع) می خوانیم:
«اللهم اغفرلى الذنوب التی تقطع الرجاء؛ خداوندا! آن گناهانی را که باعث قطع امید می شود بر من ببخشای » (کلینی،۱۳۶۵، ج۲، ص۵۰۹).
امام سجاد(ع) می فرماید:
«الذنوب التی تقطع الرجاء الیأس من روح الله و القنوط من رحمه الله والثقه بغیر الله و التکذیب بود الله عزوجل؛ گناهانی که باعث ناامیدی انسان می شود یأس از رحمت الهی و اعتماد به غیر خدا و دروغ پنداشتن وعده خداوند متعال است» (صدوق، ۱۴۰۳، ص ۲۷۱).
قرآن کریم، مأیوس شدن از رحمت الهی را از ویژگی های کافران می دانند:
«لَا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ»؛ جز گروه کافران، کسی از رحمت خدا نومید نمی شود. (یوسف:۸۷).
ناامیدی علت های گوناگونی دارد. از ادله نقلی، چنین بر می آید که یکی از آن اسباب، گناهان است. امکان دارد یأس در هنگام ارتکاب گناه یا بلافاصله بعد از آن آشکار نشود، اما بعد از مدتی آشکار می گردد و با تکرار گناه، شدت پیدا کند. مگر این که گناه بر اساس راه کارهای دینی جبران شود.
البته برخی از آثار بعضی گناهان به آسانی قابل جبران نیست. ناامیدی مطرح در ادله یاد شده، یأس از رحمت الهی است و به صورت مطلق نیست، اما در هر صورت، گناهکار به بیماری روحی ناامیدی، هر چند به شکل خاص آن مبتلا می شود و به صورت قهری، این بیماری آثار خود را دارد.
تعدادی از روایات، بیانگر آن است که برخی گناهان، باعث ضعف جسمی انسان می شود، اما این اثر منفی جسمی نیز از همان آثار روحی نشأت می گیرد. زیرا میان بدن و روح ارتباط تنگاتنگ وجود دارد و تأثیر و تأثر دو بعد روان و جسم انسان در یکدیگر امری مسلم و ثابت شده است.
بیشتر افراد، در زندگی شخصی خویش در زمینه تأثیرهای متقابل نفس و بدن، تجربه های زیادی دارند و به صورت عینی دریافته اند که در مواردی، برخی بیماری های روحی، باعث پدید آمدن بعضی بیماری های جسمی شده و
متن ادامه دارد… برای دریافت متن کامل این مقاله از طریق گزینه دانلود اقدام نمایید.
مقالات مشابه با موضوع گناه و بیماری :
اختلال شخصیت خودشیفته از منظر قرآن و حدیث
تناقض نمایی آیات پرسمان گناهکاران در قرآن کریم
بی تفاوتی سیاسی اجتماعی ؛ گناهی کبیره در فرهنگ رضوی
معناشناسی تزکیه در قرآن کریم با رویکردی بر مولفه های تربیتی
تحلیلی پیرامون شفابخشی قرآن با رویکرد به آراء و روایات تفسیری
تحلیل محتوای احادیث رضوی در موضوع بخل با رویکرد تربیت اخلاقی
احصا و بررسی روش های تعمیق سلامت معنوی از دیدگاه امام علی(ع)
تاثیر داستان های قرآن بر سلامت روان (مطالعه موردی داستان های سوره کهف)
بازشناسی تاثیر مولفه های تربیتی اخلاقی بر افزایش طول عمر در قرآن و حدیث
بررسی تطبیقی «ذنب» و «استغفار» پیامبر اکرم (ص) در قرآن از نظر آیت الله معرفت و فخر رازی
حدیث لاعدوی : انتساب و مفهوم شناسی ؛ پژوهشی درباره خاستگاه واگیردار نبودن بیماری ها در اسلام
پیوند روح ، نور و سکینه در قرآن و نقش آنها در حیات اخلاقی انسان با تکیه بر ارزیابی دیدگاه علامه طباطبایی
واژگان و اصطلاحات پرتکرار مقاله: گناه ؛ گناهان ؛ بیماری ؛ پیامدهای تربیتی ؛ پیامد تربیتی ؛ مرض ؛ سلامتی ؛ پیشگیری ؛ درمان ؛ اضطراب ؛ معصیت ؛ جسم ؛ روح ؛ روان
عناوین مشابه جستجو شده:
آثار تربیتی گناه از منظر قرآن و روایات
انواع و اقسام گناه از منظر قرآن و روایات
آثار و پیامدهای گناه از منظر قرآن و روایات
علل و عوامل گناه از دیدگاه قرآن و احادیث
تاثیر گناه بر روح و جسم از منظر قرآن و روایات
زمینه ها و عوامل پیدایش گناه از منظر قرآن و حدیث
تاثیر گناه بر سلامت روح و جسم از منظر قرآن و حدیث
ظلم و گناه پیامدهای تربیتی آن از منظر آیات و روایات
راهکارهای مقابله با گناه پیشگی از منظر قرآن و سنت
معصیت و گناه و اثرات تربیتی آن از دیدگاه قرآن و روایات
گناه و معصیت پیامدهای تربیتی آن از دیدگاه قرآن و حدیث
نقش گناه در بیماری های روحی و جسمی از منظر قرآن و روایات
انتهای پیام مقاله: گناه و بیماری و پیامدهای تربیتی آن از منظر قرآن و روایات
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.